بوسه های نابَت را ...
بوسه های نابَت را ...
حوالهیِ لبهایم کن...
از همان هایی که طعم بهشت می دهد...
و وقتی که به روی حریر ِلبانم می نشیند
بی هوا چشمانم بسته می شود...
مغزم قفل می شود ...
و زبانم لکنت می گیرد...
تمام ناگفته هایم را از یاد می برم...
مست میشوم...
گرم میشوم...
شعر میشوم...
حوالهیِ لبهایم کن...
از همان هایی که طعم بهشت می دهد...
و وقتی که به روی حریر ِلبانم می نشیند
بی هوا چشمانم بسته می شود...
مغزم قفل می شود ...
و زبانم لکنت می گیرد...
تمام ناگفته هایم را از یاد می برم...
مست میشوم...
گرم میشوم...
شعر میشوم...
۱.۶k
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.