پارت اول چویا زنجیر پاره میکند
پارت اول : چویا زنجیر پاره میکند
از زبون گوجو ~
یه روز خیلی عادی بود داشتم همین طوری تو کوچه خیابون ول می گشتم که یهو میبینم سوگورو با یه مرده خیلی صمیمی دارن دست میدن میرم جلو میبینم یه کله هویجم اونجا داره نگاه میکنه از قرار معلوم معشوقه این هویج داره اینجوری سوگورو دست مالی میکنه ...
نویسنده : حالا چویا اونجا چیکار داشت اصلا ؟ بریم بفهمیم ...
از زبون چویا
روز آف مافیا بود رفتم بیرون یه ذره بگردم یه کلاه جدید دیده بودم گفتم برم بخرمش میرم دم مغازه که یهویی یکی دیدم خیلی شبیه اون تمه بود ( اون تمه دازای بود 😐 )
چویا تو ذهنش : خدایی فکر کنم زیادی وابسته اون تیر چراغ برق شدم که همه جا میبینمش ها ..
نه ولی خدایی شبیه نیست چون خودشه *_*
دارم اشتباه میبینم من که هنوز مشروب نخوردم پس چرا این ماشین بانداژ حروم کن خیلی با یکی دیگه صمیمی شده 😐⁉️
داشتم همین جوری به آراهاباکی قسم میخوردم که دیدم یه شتر کله سفید داره همین طوری دازای و اون یارو نگاه میکنه یعنی دوست پسرشه؟ خدا کنه زود تر بیاد جم کنه ببره این معشوقه هیزش رو وگرنه خودم دست به کار میشم 🗿
گوجو : مردیکه بانداژی ، تیر چراغ برق ، بانداژ حروم کنِ زرافه برو گمشو اون ور دست نزن به سوگورو منننن 🗿🔪
چویا : تمههههه چطور جرعت میکنی به دازای من دست بزنی من خودم میزنم صدا سگ بده ولی تو حق نداری بهش نگاه کنی چه برسه اینقدر باهاش صمیمی بشی 💢💢
* مکالمه ذهنی چویا *
قلب = با فساد ننش به عمش پیوند بده 😄🔪
احساسات منطقی = بار اوله با قلب موافقم 🗿💢
مغز = منم موافقم :))))
افکارات لحظه ای = داره به عشقت دست میزنه ⚠️
چشم = دیدم شماره داد بهششش * داره زر مفت میزنه *
چویا : واتتتتت؟ اومدم سراغتتتتت
** چویا زنجیر پاره میکنه و میره که ننه گتو رو با عمش پیوند بزنه **
ادامه دارد (( پایان پارت اول ))
مایل به پارت دو ؟
دوستان یه توضیح سوسکی میدم اینجا چویا عاشقه دازایه و گوجو هم عاشق گتو و کلا اینکه بوک ژانر یائویی داره اینجا یکم به گتو و گوجو میپردازیم بعدم برمی گردیم سر همون شیپ اصلی که چویا و دازای و بقیه میشه ... بعد اینکه این داستان هیچ شباهتی به خود انیمه ها جوجوتسو و بانگو نداره کارکترا همون ها هستن ولی موضوع بین شون فرق میکنه و اینکه این دفعه گوجو و گتو هم هستن میدونم ربطی نداره اما بعدا یه واسطه ی کوچیک میشه که هم چویا عشقش به دازای اعتراف کنه هم گوجو به گتو . اینجا دازای خبر نداره که چویا عاشقشه و حتی فکر میکنه چویا ازش متنفره ولی دازای هم دوسش داره ...
کارکتر های اصلی : گوجو . گتو . دازای . چویا . آتسوشی . آکوتاگاوا . فوکوزاوا . موری
کارکتر های فرعی ( نقش زیادی ندارن ) : افراد آژانس و مافیا 🗿☕
از زبون گوجو ~
یه روز خیلی عادی بود داشتم همین طوری تو کوچه خیابون ول می گشتم که یهو میبینم سوگورو با یه مرده خیلی صمیمی دارن دست میدن میرم جلو میبینم یه کله هویجم اونجا داره نگاه میکنه از قرار معلوم معشوقه این هویج داره اینجوری سوگورو دست مالی میکنه ...
نویسنده : حالا چویا اونجا چیکار داشت اصلا ؟ بریم بفهمیم ...
از زبون چویا
روز آف مافیا بود رفتم بیرون یه ذره بگردم یه کلاه جدید دیده بودم گفتم برم بخرمش میرم دم مغازه که یهویی یکی دیدم خیلی شبیه اون تمه بود ( اون تمه دازای بود 😐 )
چویا تو ذهنش : خدایی فکر کنم زیادی وابسته اون تیر چراغ برق شدم که همه جا میبینمش ها ..
نه ولی خدایی شبیه نیست چون خودشه *_*
دارم اشتباه میبینم من که هنوز مشروب نخوردم پس چرا این ماشین بانداژ حروم کن خیلی با یکی دیگه صمیمی شده 😐⁉️
داشتم همین جوری به آراهاباکی قسم میخوردم که دیدم یه شتر کله سفید داره همین طوری دازای و اون یارو نگاه میکنه یعنی دوست پسرشه؟ خدا کنه زود تر بیاد جم کنه ببره این معشوقه هیزش رو وگرنه خودم دست به کار میشم 🗿
گوجو : مردیکه بانداژی ، تیر چراغ برق ، بانداژ حروم کنِ زرافه برو گمشو اون ور دست نزن به سوگورو منننن 🗿🔪
چویا : تمههههه چطور جرعت میکنی به دازای من دست بزنی من خودم میزنم صدا سگ بده ولی تو حق نداری بهش نگاه کنی چه برسه اینقدر باهاش صمیمی بشی 💢💢
* مکالمه ذهنی چویا *
قلب = با فساد ننش به عمش پیوند بده 😄🔪
احساسات منطقی = بار اوله با قلب موافقم 🗿💢
مغز = منم موافقم :))))
افکارات لحظه ای = داره به عشقت دست میزنه ⚠️
چشم = دیدم شماره داد بهششش * داره زر مفت میزنه *
چویا : واتتتتت؟ اومدم سراغتتتتت
** چویا زنجیر پاره میکنه و میره که ننه گتو رو با عمش پیوند بزنه **
ادامه دارد (( پایان پارت اول ))
مایل به پارت دو ؟
دوستان یه توضیح سوسکی میدم اینجا چویا عاشقه دازایه و گوجو هم عاشق گتو و کلا اینکه بوک ژانر یائویی داره اینجا یکم به گتو و گوجو میپردازیم بعدم برمی گردیم سر همون شیپ اصلی که چویا و دازای و بقیه میشه ... بعد اینکه این داستان هیچ شباهتی به خود انیمه ها جوجوتسو و بانگو نداره کارکترا همون ها هستن ولی موضوع بین شون فرق میکنه و اینکه این دفعه گوجو و گتو هم هستن میدونم ربطی نداره اما بعدا یه واسطه ی کوچیک میشه که هم چویا عشقش به دازای اعتراف کنه هم گوجو به گتو . اینجا دازای خبر نداره که چویا عاشقشه و حتی فکر میکنه چویا ازش متنفره ولی دازای هم دوسش داره ...
کارکتر های اصلی : گوجو . گتو . دازای . چویا . آتسوشی . آکوتاگاوا . فوکوزاوا . موری
کارکتر های فرعی ( نقش زیادی ندارن ) : افراد آژانس و مافیا 🗿☕
- ۹.۰k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط