پارت دو : فساد
پارت دو : فساد
نویسنده : خب خب بریم ادامه پارت قبلی 😁😁
از زبون چویا ~
داشتم رسما دیوونه میشدم ... صبر کن صبر کن اصلا من چرا برای یه بانداژی مغز فندقی اینطوری شدم ؟ بیخیالش ... * دو دقیقه بعد *
مکالمه ذهنی چویا :
+ هوی چشم مطمئنی شماره داد بهش؟
چشم : اوم . آره الانم دیدم میخواست ازش لب بگیره * داره دروغ خرکی میگههه *
+ ?•○•؟
قلب : ببین یا میری جرش میدی یا جرت میدم 🔪
+ سکوت ....
قلب : هوی . هویج چرا لال شدی 😐
* پایان مکالمه ذهنی *
علامت چویا (+) علامت دازای (_) علامت گوجو (#) علامت گتو (&)
+ اهدا کنندگان رسوایی تاریک دیگر نیازی نیست مرا بیدار کنید ...
+ از فساد استفاده کردم کی فکرش رو میکرد بزرگ ترین رزمی کار مافیا به خاطر اینکه یکی با اون زرافه خیلی صمیمی شده بود از فساد استفاده کنه فقط تا اینجاش رو به یاد دارم از ما بقیش همه جا تاریک بودش ...
از زبون دازای ~
خیلی عادی داشتیم با سوگورو تو یه کوچه تنگ و تاریک قدم میزدیم که یهویی سوگورو نیست و نابود میشه :/ چیشد؟ چطور شد ؟ مرد؟ خوش به حالش ای کاش منم میبرددددد .... داشتم با خودم حرف میزدم که دیدم چویا افتاده روش داره مثل کش شلوار که ولش کردی داره رو هوا پرواز میکنه سوگورو هم مورد عنایت قرار میده •○•
_ یا حضرت به وجود آورنده موهبت چیکار داره میکنه کشتشششششششش °■°
_ اومدم برم جلو چویا بگیرم که احساس کردم یه سایه خیلی دراز داره نزدیکم میشه T^T
_ خدایا من میخوام با یه خانوم زیبا بمیرم من نکششش T■T
# باید قبل از اینکه به سوگورو دست بزنی بهش فکر میکردی 🔪
_ بانداژ اضافه خوردم خوبه 😧
# نه ..
_ ببین بیا یه کاری کنیم اون کله هویج میبینی اون بالا اگر ولش کنم معشوقه عزیزت به خاک میره ..
نخود نخود هر که رود خانه خود ... چطوره ؟
# چرا باید قبول کنم ؟
_ چرا نباید قبول کنی ؟
# فقط اگه زر زده باشی
_ باشه باشه اصلا منو به تیکه های نا مساوی تقسیم کن ://
# برو تا نزدمت یکی از من بخوری یکی از دیوار T_T
_ چشم 🏃♂️
_ چیبیکو ببین چیکار کردی
رفتم یه گوشه گیرش انداختم که سریع موهبتش غیر فعال کنم
_ به خیر گذشتا 😑
_ گتو . کون اوضاع خرابه فعلا بای بای
& باشه سرویس شدماااا •~•
نویسنده : گتو و گوجو رفتن و دازای و چویا هم همین طور دازای چویا رو برد یه پارک گذاشتش روی صندلی با دستمال خون رو صورتش پاک کرد و حسابی تر تمیز کرد چویا رو بعد چون دیر وقت بود چویا رو برد خونه شون ..
+ احساس میکنم یه تریلی از روم رد شده .. چیشد اصلا ؟ هاااا از فساد استفاده کردم بعدشم ، بعدشم هیچی یادم نمیاد :/ اینجا کجاس خدایی 🤨
_ چیبیکو چان بیدار شدی 😁
+ درد و چیبیکو چان من اسم دارم 😑
_ باشه باشه چطوری
+ به تو چه اصلا چرا من اینجام؟
_ منم میخوام همین بدونم چرا از فساد استفاده کردی؟ ( پایان )
نویسنده : خب خب بریم ادامه پارت قبلی 😁😁
از زبون چویا ~
داشتم رسما دیوونه میشدم ... صبر کن صبر کن اصلا من چرا برای یه بانداژی مغز فندقی اینطوری شدم ؟ بیخیالش ... * دو دقیقه بعد *
مکالمه ذهنی چویا :
+ هوی چشم مطمئنی شماره داد بهش؟
چشم : اوم . آره الانم دیدم میخواست ازش لب بگیره * داره دروغ خرکی میگههه *
+ ?•○•؟
قلب : ببین یا میری جرش میدی یا جرت میدم 🔪
+ سکوت ....
قلب : هوی . هویج چرا لال شدی 😐
* پایان مکالمه ذهنی *
علامت چویا (+) علامت دازای (_) علامت گوجو (#) علامت گتو (&)
+ اهدا کنندگان رسوایی تاریک دیگر نیازی نیست مرا بیدار کنید ...
+ از فساد استفاده کردم کی فکرش رو میکرد بزرگ ترین رزمی کار مافیا به خاطر اینکه یکی با اون زرافه خیلی صمیمی شده بود از فساد استفاده کنه فقط تا اینجاش رو به یاد دارم از ما بقیش همه جا تاریک بودش ...
از زبون دازای ~
خیلی عادی داشتیم با سوگورو تو یه کوچه تنگ و تاریک قدم میزدیم که یهویی سوگورو نیست و نابود میشه :/ چیشد؟ چطور شد ؟ مرد؟ خوش به حالش ای کاش منم میبرددددد .... داشتم با خودم حرف میزدم که دیدم چویا افتاده روش داره مثل کش شلوار که ولش کردی داره رو هوا پرواز میکنه سوگورو هم مورد عنایت قرار میده •○•
_ یا حضرت به وجود آورنده موهبت چیکار داره میکنه کشتشششششششش °■°
_ اومدم برم جلو چویا بگیرم که احساس کردم یه سایه خیلی دراز داره نزدیکم میشه T^T
_ خدایا من میخوام با یه خانوم زیبا بمیرم من نکششش T■T
# باید قبل از اینکه به سوگورو دست بزنی بهش فکر میکردی 🔪
_ بانداژ اضافه خوردم خوبه 😧
# نه ..
_ ببین بیا یه کاری کنیم اون کله هویج میبینی اون بالا اگر ولش کنم معشوقه عزیزت به خاک میره ..
نخود نخود هر که رود خانه خود ... چطوره ؟
# چرا باید قبول کنم ؟
_ چرا نباید قبول کنی ؟
# فقط اگه زر زده باشی
_ باشه باشه اصلا منو به تیکه های نا مساوی تقسیم کن ://
# برو تا نزدمت یکی از من بخوری یکی از دیوار T_T
_ چشم 🏃♂️
_ چیبیکو ببین چیکار کردی
رفتم یه گوشه گیرش انداختم که سریع موهبتش غیر فعال کنم
_ به خیر گذشتا 😑
_ گتو . کون اوضاع خرابه فعلا بای بای
& باشه سرویس شدماااا •~•
نویسنده : گتو و گوجو رفتن و دازای و چویا هم همین طور دازای چویا رو برد یه پارک گذاشتش روی صندلی با دستمال خون رو صورتش پاک کرد و حسابی تر تمیز کرد چویا رو بعد چون دیر وقت بود چویا رو برد خونه شون ..
+ احساس میکنم یه تریلی از روم رد شده .. چیشد اصلا ؟ هاااا از فساد استفاده کردم بعدشم ، بعدشم هیچی یادم نمیاد :/ اینجا کجاس خدایی 🤨
_ چیبیکو چان بیدار شدی 😁
+ درد و چیبیکو چان من اسم دارم 😑
_ باشه باشه چطوری
+ به تو چه اصلا چرا من اینجام؟
_ منم میخوام همین بدونم چرا از فساد استفاده کردی؟ ( پایان )
۵.۴k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.