تک پارتی(درخواستی)p1
#تک_پارتی
#درخواستی
#جونگکوک
&وقتی حامیه آرامشت بود...&
علامت ا.ت+علامت جونگکوک_
ویو ا.ت
چقد عجیبه چند ثانیه ای که از این پنجره به بیرون خیره شده بودم تازه متوجه چند تا چیز عجیبی شدم و اون چند چیز عجیب اولیش متفاوت بودن آدما بود:)
یکی گریه میکرد یکی میخندید یکی ذوق کرده بود و یکی بی حس تر از هر چیزی بود...
با قفل شدن دستای فردی دور کمرت لبخندی کمرنگی زدی و تو هم دستاتو رو دستاش گذاشتی..
_بیبی؟
+هوم؟
لباشو نزدیکت گوشت آورد و دوباره لب زد
_عشقم؟
+هوم؟
بوسهی سطحی روی گوشت گذاشت که تموم بدنت لرزید و باعث خندیدنت شد..
_زندگیم؟
+جانم؟
_الان دیگه حالت خوبه؟
دستاشو باز کردی و برگشتی سمتش دستاتو دور کمرش محکم حلقه زدی و به چشای جذابش خیره شدی..
+مگه ممکنه پیش تو حالم خوب نباشه؟
خندید و لباشو نزدیک چشات آورد که چشاتو بستی و اجازه دادی که با لبای گرمش بوسشون کنه!
آروم ملایم بوسید و عقب رفت که دوباره چشاتو باز کردی..
_دیگه نمیذارم این چشای مورواریدیت به خاطر کسی گریه کنه:)
لبخند زدی و خواستی کمی اذیتش کنی..
+جونگکوک
_جانم؟
+میخوام ببوسمت ولی تو همکاری نکن!
چشاش از تعجب بزرگ شد و خندید
_اذیتم میکنی؟
+مگه نگفتی کاری میکنم بخندی؟
_آه باشه باشه!
سرشو پاین آورد که لباتو آروم گذاشتی رو لباش طی ۳ ثانیه اصلا همکاری نکرد ولی بعد ۳ ثانیه اونم حکم بوسه رو به دست گرفت و تو رو از رون پاهات بلند کرد که هردو راحت لبای همو مزه کنید!
بعد از چند ثانیه ای از هم جدا شدید از شونش زدی و با اخم به چشاش خیره شدی.
+گفتم همکاری نکنی!
_بیب نمیتونم خودمو درمورد لبات کنترل کنم..
خندیدی و همینطور که تو بغلش بودی سرتو گذاشتی رو شونش و آروم لب زدی:میتونم امشب پیشت بمونم؟
_البته از اول گفتم که این خونه مال تو هم است بدون تو این خونه هیچه بیب!
خندیدی که جونگکوک هم متقابلن خندید و روتخت درازت کرد خودش هم دراز کشید و تورو حصار دستاش کرد جوری که تو بدن مردت گم شده بود:)
سرتو بوسید و آروم لب زد:عاشقتم بیب
+من بیشتر:)
#درخواستی
#جونگکوک
&وقتی حامیه آرامشت بود...&
علامت ا.ت+علامت جونگکوک_
ویو ا.ت
چقد عجیبه چند ثانیه ای که از این پنجره به بیرون خیره شده بودم تازه متوجه چند تا چیز عجیبی شدم و اون چند چیز عجیب اولیش متفاوت بودن آدما بود:)
یکی گریه میکرد یکی میخندید یکی ذوق کرده بود و یکی بی حس تر از هر چیزی بود...
با قفل شدن دستای فردی دور کمرت لبخندی کمرنگی زدی و تو هم دستاتو رو دستاش گذاشتی..
_بیبی؟
+هوم؟
لباشو نزدیکت گوشت آورد و دوباره لب زد
_عشقم؟
+هوم؟
بوسهی سطحی روی گوشت گذاشت که تموم بدنت لرزید و باعث خندیدنت شد..
_زندگیم؟
+جانم؟
_الان دیگه حالت خوبه؟
دستاشو باز کردی و برگشتی سمتش دستاتو دور کمرش محکم حلقه زدی و به چشای جذابش خیره شدی..
+مگه ممکنه پیش تو حالم خوب نباشه؟
خندید و لباشو نزدیک چشات آورد که چشاتو بستی و اجازه دادی که با لبای گرمش بوسشون کنه!
آروم ملایم بوسید و عقب رفت که دوباره چشاتو باز کردی..
_دیگه نمیذارم این چشای مورواریدیت به خاطر کسی گریه کنه:)
لبخند زدی و خواستی کمی اذیتش کنی..
+جونگکوک
_جانم؟
+میخوام ببوسمت ولی تو همکاری نکن!
چشاش از تعجب بزرگ شد و خندید
_اذیتم میکنی؟
+مگه نگفتی کاری میکنم بخندی؟
_آه باشه باشه!
سرشو پاین آورد که لباتو آروم گذاشتی رو لباش طی ۳ ثانیه اصلا همکاری نکرد ولی بعد ۳ ثانیه اونم حکم بوسه رو به دست گرفت و تو رو از رون پاهات بلند کرد که هردو راحت لبای همو مزه کنید!
بعد از چند ثانیه ای از هم جدا شدید از شونش زدی و با اخم به چشاش خیره شدی.
+گفتم همکاری نکنی!
_بیب نمیتونم خودمو درمورد لبات کنترل کنم..
خندیدی و همینطور که تو بغلش بودی سرتو گذاشتی رو شونش و آروم لب زدی:میتونم امشب پیشت بمونم؟
_البته از اول گفتم که این خونه مال تو هم است بدون تو این خونه هیچه بیب!
خندیدی که جونگکوک هم متقابلن خندید و روتخت درازت کرد خودش هم دراز کشید و تورو حصار دستاش کرد جوری که تو بدن مردت گم شده بود:)
سرتو بوسید و آروم لب زد:عاشقتم بیب
+من بیشتر:)
۲۱.۹k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.