گل پژمرده
گل پژمرده
پارت هفدهم
ا/ت:فاکتور ها رو برداشتم و به سمت خونه داشتم میرفتم که دیدم ماشین داره تعقیبم میکنه یکم ترسیدم ولی نمیدونم چیکار کنم یکم توجه کردم ا/ت:این که همون یاروعه چی میخواد ازم؟ تهیونگ:دیشب بعد از حرف ا/ت اصلا نخوابیدم شاید واقعا بدون من زندگیش بهتر باشه شایدم نباید تنهاش بزارم با یه بچهی کوچیک اون ها به ی نفر احتیاج داشتن برای همین تصمیم گرفتم برم خونه ا/ت باهاش حرف بزنم. فلش بک به خونه ا/ت... تهیونگ:زنگ در خونه رو زدم یه خانمی در خونه رو باز کرد و می سان بغلش بود.می سان:بابایی(رفت بغلش) تهیونگ:دختر قشنگم ماریا:ببخشید شما آقای کیم تهیونگ هستید درسته؟همسر سابق ا/ت؟ تهیونگ: بله خودش هست ؟ ماریا:نه رفت گالری کار داشت منم اومدم پیش می سان که تنها نباشه ولی میتونید بیاید داخل منم کار داشتم اینجوری میتونم برم. تهیونگ: باشه ممنون ا/ت:رسیدم خونه کلید انداختم تو درو چرخوندم رفتم تو در بسته نمیشه یعنی چی ؟ یکی پاش لای دره ا/ت:هیییی چیکار میکنی عوضی همون مرتیکه دیوونه ست یارو:هیشش آروم باش کاریت ندارم با پوزخند ا/ت: دستش رو گذاشت رو شونه م که جیغ کشیدم عوضی ولم کن که یکی با مشت زد تو صورتش تهیونگ:مشغول کارتون دیدن با می سان شدم که صدای جیغ از طبقه پایین شنیدم و به می سان گفتم همین جا بشین تا بیام و دویدم به سمت طبقه پایین که دیدم یه نفر به ا/ت نزدیک میشه با مشت زدم تو صورتش همین جوری به صورتش ضربه میزدن که دیدم. ا/ت:تهیونگ داره همین جوری یارو رو میزنه و من کاری از دستم بر نمیاد و دارم فقط نگاش میکنم می سان:(با گریه)بابایی نکن هق.. ولش کن هق ا/ت: (بغلش کرد)هیش آروم هیچی نیست تهیونگ:ولش کردم بخاطر می سان یارو هم سریع فرار کرد.. رفت سمت می سان و در آغوش گرفتش تهیونگ:نترس اون آدم بدی بود هیچی نیست می سان:ولی دستات هق خونی هق یه تهیونگ:باشه آلان میرم میشورم بعد میریم دوباره کارتون میبینیم ولی تو هم قول بده تا بابایی پیشته گریه نکنی الانم برو صورتتو بشور که بریم کارتون ببینیم .......
پارت هفدهم
ا/ت:فاکتور ها رو برداشتم و به سمت خونه داشتم میرفتم که دیدم ماشین داره تعقیبم میکنه یکم ترسیدم ولی نمیدونم چیکار کنم یکم توجه کردم ا/ت:این که همون یاروعه چی میخواد ازم؟ تهیونگ:دیشب بعد از حرف ا/ت اصلا نخوابیدم شاید واقعا بدون من زندگیش بهتر باشه شایدم نباید تنهاش بزارم با یه بچهی کوچیک اون ها به ی نفر احتیاج داشتن برای همین تصمیم گرفتم برم خونه ا/ت باهاش حرف بزنم. فلش بک به خونه ا/ت... تهیونگ:زنگ در خونه رو زدم یه خانمی در خونه رو باز کرد و می سان بغلش بود.می سان:بابایی(رفت بغلش) تهیونگ:دختر قشنگم ماریا:ببخشید شما آقای کیم تهیونگ هستید درسته؟همسر سابق ا/ت؟ تهیونگ: بله خودش هست ؟ ماریا:نه رفت گالری کار داشت منم اومدم پیش می سان که تنها نباشه ولی میتونید بیاید داخل منم کار داشتم اینجوری میتونم برم. تهیونگ: باشه ممنون ا/ت:رسیدم خونه کلید انداختم تو درو چرخوندم رفتم تو در بسته نمیشه یعنی چی ؟ یکی پاش لای دره ا/ت:هیییی چیکار میکنی عوضی همون مرتیکه دیوونه ست یارو:هیشش آروم باش کاریت ندارم با پوزخند ا/ت: دستش رو گذاشت رو شونه م که جیغ کشیدم عوضی ولم کن که یکی با مشت زد تو صورتش تهیونگ:مشغول کارتون دیدن با می سان شدم که صدای جیغ از طبقه پایین شنیدم و به می سان گفتم همین جا بشین تا بیام و دویدم به سمت طبقه پایین که دیدم یه نفر به ا/ت نزدیک میشه با مشت زدم تو صورتش همین جوری به صورتش ضربه میزدن که دیدم. ا/ت:تهیونگ داره همین جوری یارو رو میزنه و من کاری از دستم بر نمیاد و دارم فقط نگاش میکنم می سان:(با گریه)بابایی نکن هق.. ولش کن هق ا/ت: (بغلش کرد)هیش آروم هیچی نیست تهیونگ:ولش کردم بخاطر می سان یارو هم سریع فرار کرد.. رفت سمت می سان و در آغوش گرفتش تهیونگ:نترس اون آدم بدی بود هیچی نیست می سان:ولی دستات هق خونی هق یه تهیونگ:باشه آلان میرم میشورم بعد میریم دوباره کارتون میبینیم ولی تو هم قول بده تا بابایی پیشته گریه نکنی الانم برو صورتتو بشور که بریم کارتون ببینیم .......
- ۶.۳k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط