گل پژمرده
گل پژمرده
پارت شانزدهم
جونگ کوک:میخواین با من برقصید بانو؟ ماریا:اممم البته دستم رو دستش گذاشتم و با هم رقصیدیم. ا/ت:بعد از رقص کادو ها رو باز کردیم(حال کنید براتون قشنگ توضیح میدم)ا/ت:می سان بعد از دیدن کادو ها خیلی خوش حال شد و تهیونگ رو محکم بغل کرد واقعیت یکم حسودیم شد ا/ت:یااا پس من چی؟تهیونگ: وای حسود خانم بیا تو رو هم بغل کنیم. ا/ت:😊 فلش بک به بعد از مهمونی...تهیونگ:مهمونا داشتن میرفتن دنبال ا/ت میگشتم که یکی از پشت صدام کرد.ا/ت:تهیونگ؟تهیونگ:هاااا تو اینجایی ؟داشتم دنبالت میگشتم ا/ت:چیزه می سان خوابه منم دیگه دارم میرم خونه کاری نداری؟تهیونگ:آهان نه میخوای برسونمت؟ا/ت:نه لازم نیست راستی ممنون بابت اینکه این چند روز بخاطر می سان نقش بازی کردی که خوشحال باشه فک کنم دیگ کافی باشه تو هم میتونی بری کره به زندگیت برسی تهیونگ:ولی.. ا/ت:خداحافظ(رفت) تهیونگ:ولی همش هم نقش نبود.( آروم) فردا صبح.... ا/ت:امروز روز تعطیله و بخاطر اینکه یه فاکتور رو بردارم دارم میرم گالری که کارام رو مرتب کنم زنگ زدم ماریا تا مواظب می سان باشه.چون تو خونه تنهاست.
مکالمشون...... ماریا:بله ا/ت:سلام میتونی امروز بیای پیش می سان بمونی میخوام برم گالری فاکتور های فروش رو بردارم تو خونه تنهاست ماریا:اووو البته برو من پیشش میمونم.ا/ت:قطع کردم و کت کرم رنگم رو به تن کردم و سوار ماشین مشکی رنگم شدم.رسیدم گالری که دیدم ی یارو جلوی در گالری وایستاده ا/ت:بفرمایید؟ یارو:اممم من با خانم ا/ت کار دارم ا/ت:خودم هستم یارو:پس راست میگفتن خیلی خوشگلی(اروم) ا/ت:ببخشید چیزی گفتید؟ یارو:نه چیزی نیست فقط میخوام یه تابلو بخرم ا/ت:معذرت میخوام امروز تعطیله و فروش نقاشی و تابلو نداریم یارو:باشه پس یه روز دیگ میام ا/ت:واقعیتش یارو خیلی مشکوک بود و معلوم بود قصدش خرید تابلو نیست و اومده سروگوشی به آب بده به هر حال بیخیال. فاکتور هارو برداشتم و به سمت خونه داشتم میرفتم که دیدم...
پارت شانزدهم
جونگ کوک:میخواین با من برقصید بانو؟ ماریا:اممم البته دستم رو دستش گذاشتم و با هم رقصیدیم. ا/ت:بعد از رقص کادو ها رو باز کردیم(حال کنید براتون قشنگ توضیح میدم)ا/ت:می سان بعد از دیدن کادو ها خیلی خوش حال شد و تهیونگ رو محکم بغل کرد واقعیت یکم حسودیم شد ا/ت:یااا پس من چی؟تهیونگ: وای حسود خانم بیا تو رو هم بغل کنیم. ا/ت:😊 فلش بک به بعد از مهمونی...تهیونگ:مهمونا داشتن میرفتن دنبال ا/ت میگشتم که یکی از پشت صدام کرد.ا/ت:تهیونگ؟تهیونگ:هاااا تو اینجایی ؟داشتم دنبالت میگشتم ا/ت:چیزه می سان خوابه منم دیگه دارم میرم خونه کاری نداری؟تهیونگ:آهان نه میخوای برسونمت؟ا/ت:نه لازم نیست راستی ممنون بابت اینکه این چند روز بخاطر می سان نقش بازی کردی که خوشحال باشه فک کنم دیگ کافی باشه تو هم میتونی بری کره به زندگیت برسی تهیونگ:ولی.. ا/ت:خداحافظ(رفت) تهیونگ:ولی همش هم نقش نبود.( آروم) فردا صبح.... ا/ت:امروز روز تعطیله و بخاطر اینکه یه فاکتور رو بردارم دارم میرم گالری که کارام رو مرتب کنم زنگ زدم ماریا تا مواظب می سان باشه.چون تو خونه تنهاست.
مکالمشون...... ماریا:بله ا/ت:سلام میتونی امروز بیای پیش می سان بمونی میخوام برم گالری فاکتور های فروش رو بردارم تو خونه تنهاست ماریا:اووو البته برو من پیشش میمونم.ا/ت:قطع کردم و کت کرم رنگم رو به تن کردم و سوار ماشین مشکی رنگم شدم.رسیدم گالری که دیدم ی یارو جلوی در گالری وایستاده ا/ت:بفرمایید؟ یارو:اممم من با خانم ا/ت کار دارم ا/ت:خودم هستم یارو:پس راست میگفتن خیلی خوشگلی(اروم) ا/ت:ببخشید چیزی گفتید؟ یارو:نه چیزی نیست فقط میخوام یه تابلو بخرم ا/ت:معذرت میخوام امروز تعطیله و فروش نقاشی و تابلو نداریم یارو:باشه پس یه روز دیگ میام ا/ت:واقعیتش یارو خیلی مشکوک بود و معلوم بود قصدش خرید تابلو نیست و اومده سروگوشی به آب بده به هر حال بیخیال. فاکتور هارو برداشتم و به سمت خونه داشتم میرفتم که دیدم...
۴.۹k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.