اعتماد
اعتماد
با تهیونگ وارد همون مکان شدیمو با تعداد زیادی از کارکنان مواجه شدم.
استرس گرفته بودم فقط میخاستم برم بشینم پس ب سمت یکی از میزا رفتم که قبلش دستم توسط کسی کشیده شد.
اون تهیونگ بود ولی چرا؟!
با تعجب بهش نگاه کردم که گف بلند شو!
بلند شدمو پشت سرش رفتم که رفت روی سکویی که تو دید همه بود.
استرسم بیشتر شده بود که تهیونگ گف:باسلام کارکنان عزیز.....
ایشون منشی مخصوص جدید من هستن و لطفا کسی کاری با کارشون نداشته باشه!
اینو با تاکید گفت ک حتی خودمم تعجب کردم.
بعد از این حرفش میکروفونو بهم داد.
شروع کردم به حرف زدن....
:سلام....من کیم ات هستم....
منشی جدید آقای کیم!
توی همین حال بود که یکی گف......
ادامه دارد.....
پارت بع شب میذارم حمایت کنیدددکسنسنثنثننث
با تهیونگ وارد همون مکان شدیمو با تعداد زیادی از کارکنان مواجه شدم.
استرس گرفته بودم فقط میخاستم برم بشینم پس ب سمت یکی از میزا رفتم که قبلش دستم توسط کسی کشیده شد.
اون تهیونگ بود ولی چرا؟!
با تعجب بهش نگاه کردم که گف بلند شو!
بلند شدمو پشت سرش رفتم که رفت روی سکویی که تو دید همه بود.
استرسم بیشتر شده بود که تهیونگ گف:باسلام کارکنان عزیز.....
ایشون منشی مخصوص جدید من هستن و لطفا کسی کاری با کارشون نداشته باشه!
اینو با تاکید گفت ک حتی خودمم تعجب کردم.
بعد از این حرفش میکروفونو بهم داد.
شروع کردم به حرف زدن....
:سلام....من کیم ات هستم....
منشی جدید آقای کیم!
توی همین حال بود که یکی گف......
ادامه دارد.....
پارت بع شب میذارم حمایت کنیدددکسنسنثنثننث
۱۳.۹k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.