عشق میخواهم ولی همراه اشک و آه نه

عشق میخواهم ولی همراه اشک و آه نه!
رشتهء مستحکمی، بازی باد و کاه نه!

حس تنهایی تلخی، می کشد روح مرا
عشق میخواهم رفاقت گاه یا بیگاه نــــــــه

طاقت تاریکی و سرما ندارم، زین سبب
آفتابی گرم می خواهم، فروغ ماه نه!

عشق پاکی رنگ نور و نرم از جنس حریر
عشق سوزانی ، ولی یک شعلهء گمراه نه!

الفتی دیرینه میخواهم رها از مرزها
یار و همراهی، ولی در بُعد سال و ماه نه!

جاده ناپیدا و من در جستجوی همسفر
همسفر تا انتها، تا نیمه های راه نه!

میتوان از هرچه در دنیا به آسانی گذشت
از وفا و عشق حتی لحظه ای کوتاه نه
دیدگاه ها (۱)

این همه دلشوره افتاده است بر جانم چرا؟من که امشب خوب بودم پس...

‌رسیده نیمه شب و من دوباره بیدارمنشسته روی غـــزلها...سکــوت...

از خاطرش می شُست هر شب ردّ پایم رابا دیگری راحت عوض می کرد ،...

عشق چیست ؟جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد و مرد تکیه گاهی برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط