پارت

پارت۳
داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.

چند روز بعد

ا/ت:سلام چطوری؟کی وقت داری ببرمت رستورانی که گفتی؟
ا/س:سیلام،خب راستش الان وقتم آزاده بیا بریم.با ماشین خودت بیا ok.
ا/ت:باشه،کجایی بیام دنبالت.آدرس رو برام بفرست زود باش.
ا/س:خب از این دوتا یکی رو انتخاب کن بعدش آدرس بدم بیا (رستوران باربیکیوی یا رستوران میونگدانگ کیوجا)؟
ا/ت:خب معلومه رستوران باربیکیوی،آدرس می خوام زود باش come on!
ا/س:خب نمایشگاه koba هستم.بیا اونجا منتظرتم فعلا بای باید برم.
ا/ت:ok برو نیم ساعت دیگه اونجام بای.

پارت ۴ خیلی خوبه پس از دستش ندین فالوم کن تا بتونی این داستان شیرین رو بخونی 🥺🍓
لایک،فالو،کامنت
حمایت یادتون نره مرسی 💌✨
دیدگاه ها (۰)

۴۰۰ تایمون مبارک🦋🥺✨🫂🍭🍓حمایت یادتون نره🧁🌈🍡

پارت۴داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.(نیم ساعت بعد)خب و...

‌پارت۲داستان: اولین روزی که باهاش آشنا شدم.چند روز بعدا/س:سل...

کراش خودمی تو😎🫂#BTS*#Kim_Taehyung

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

ادامه تک پارتی سرو تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بذارم و بیام اد...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط