نفس می کشم هوایت را از میان این ثانیه های بعید و دعوت می

نفس می کشم هوایت را از میان این ثانیه های بعید و دعوت می کنم لب خشکیده غربت زده ام را به بوسه سرخ آتشناک تصویرت...

نگاه می کنم تماشایی ترین واقعه ی تاریخ را و سکوته چشمت مرا در خود می کوبد...

صورتیهِ صورت تو اما، کبودی دلم را التیام بخش است...

امروز را وعده عشق داده اند! می رقصم و پای می کوبم و کف می زنم و تو را در عمق احساسم فریاد می کنم. دوری از من، اما می خواهم با تو جشن بگیرم، بخندم و عاشقی کنم...

شمیم ناب تنت به مشامم می رسد، قلب باکره ام را به تو میسپارم و عریان میکنم احساسم را ، و در میان این نفس های خیالی، عشق می ورزم دوباره...

لغزش رویای تو در خاطرم بهترین هدیه این روز من است...

واژه های ت راوش شده ی افکارم را می نویسم و دوباره شعری از رنگ تو خلق می کنم، شعری پر از دوستت دارم های پنهانی...
دیدگاه ها (۱۰)

گفتم عشق را معنی کن...گفت: عشق یعنی تمام سعی تو برای فریب خ...

تا حالا شده یکی از آینده برات حرف بزنه و تو با عشقه تمام بهش...

ای آشنا، چنان می نمایی گاه که انگار نمی شناسمت؛ دور می شوی و...

مدتیست دیگردلم گردش ولب دریا نمی خواهد،دیگر صدای آب واشعارنی...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط