نفس می کشم هوایت را از میان این ثانیه های بعید و دعوت می
نفس می کشم هوایت را از میان این ثانیه های بعید و دعوت می کنم لب خشکیده غربت زده ام را به بوسه سرخ آتشناک تصویرت...
نگاه می کنم تماشایی ترین واقعه ی تاریخ را و سکوته چشمت مرا در خود می کوبد...
صورتیهِ صورت تو اما، کبودی دلم را التیام بخش است...
امروز را وعده عشق داده اند! می رقصم و پای می کوبم و کف می زنم و تو را در عمق احساسم فریاد می کنم. دوری از من، اما می خواهم با تو جشن بگیرم، بخندم و عاشقی کنم...
شمیم ناب تنت به مشامم می رسد، قلب باکره ام را به تو میسپارم و عریان میکنم احساسم را ، و در میان این نفس های خیالی، عشق می ورزم دوباره...
لغزش رویای تو در خاطرم بهترین هدیه این روز من است...
واژه های ت راوش شده ی افکارم را می نویسم و دوباره شعری از رنگ تو خلق می کنم، شعری پر از دوستت دارم های پنهانی...
نگاه می کنم تماشایی ترین واقعه ی تاریخ را و سکوته چشمت مرا در خود می کوبد...
صورتیهِ صورت تو اما، کبودی دلم را التیام بخش است...
امروز را وعده عشق داده اند! می رقصم و پای می کوبم و کف می زنم و تو را در عمق احساسم فریاد می کنم. دوری از من، اما می خواهم با تو جشن بگیرم، بخندم و عاشقی کنم...
شمیم ناب تنت به مشامم می رسد، قلب باکره ام را به تو میسپارم و عریان میکنم احساسم را ، و در میان این نفس های خیالی، عشق می ورزم دوباره...
لغزش رویای تو در خاطرم بهترین هدیه این روز من است...
واژه های ت راوش شده ی افکارم را می نویسم و دوباره شعری از رنگ تو خلق می کنم، شعری پر از دوستت دارم های پنهانی...
- ۱۳.۱k
- ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط