🍁
🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان👑
#پارت19
من فقط این دختر رو میخواستم تا خواست دهن باز کنه وفریاد بزنه دستم روی دهنش گذاشتم گفتم صدات در نمیاد دربیاد همین جا جون تو میگیرم تو که نمیخوای بمیری؟
احساس میکردم زیر تنم داشت میلرزید
دستم روی همه جای بدنش می کشیدم و لذت می بردم
یه دستم رو دهنش بود دست دیگه ام روی بالاتنه اش
بالاتنه اش که هنوز حتی قد یه سیب کوچیکم نشده بود
هرچی بیشتر جلو میرفتم قلبش داشت از جا کنده می شد سرمو زیر گردنش بردمو شروع کردم
به کام گرفتن ازش
میخواستم شیره جونشو از پوست تنش از توی وجودش بیرون بکشم به حدی دیوونه شده بودم که تا به حال این حال و تجربه نکرده بودم تمام وجودش را برای خودم میخواستم کنار گوشش آهسته نجوا کردم
دستم و بر می دارم اما اگه صدات در بیاد لباتو به هم میدوزم شک نکن که این کارو می کنم دستمو کنار کشیدم فقط آهسته زمزمه کرد
_چرا این کار می کنی شوهرخواهر ؟
حالم از این کلمه شوهرخواهر به هم میخورد موهاش داره دستم پیچیدم کمی کشیدمش و گفتم
من شوهر خواهر تو نیستم اینو توی گوشات فرو کن من از تو خوشم میاد من خواهرت و نمیخوام
برای اینکه برادرت زنده بمونه برای اینکه خواهرتو از این عمارت نندازم بیرون و بی آبرو نشه تو باید جورشو بکشی من نزدیکه اون نمیشم اما تو رو می خوام!
بچه بود نمی فهمید چی میگم اما کم کم باید راه می افتاد
_خواهش می کنم من نمیدونم چی میگی
بالا تنه شو توی دستم گرفتم و فشار دادم و گفتم
خواهرت همه فکر میکنن زن منه اما در واقع اون فقط اسمش مال منه می خوام هر دو تا خواهر کنارم باشین اون اسمش وتو تنت....
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#هوس_خان👑
#پارت19
من فقط این دختر رو میخواستم تا خواست دهن باز کنه وفریاد بزنه دستم روی دهنش گذاشتم گفتم صدات در نمیاد دربیاد همین جا جون تو میگیرم تو که نمیخوای بمیری؟
احساس میکردم زیر تنم داشت میلرزید
دستم روی همه جای بدنش می کشیدم و لذت می بردم
یه دستم رو دهنش بود دست دیگه ام روی بالاتنه اش
بالاتنه اش که هنوز حتی قد یه سیب کوچیکم نشده بود
هرچی بیشتر جلو میرفتم قلبش داشت از جا کنده می شد سرمو زیر گردنش بردمو شروع کردم
به کام گرفتن ازش
میخواستم شیره جونشو از پوست تنش از توی وجودش بیرون بکشم به حدی دیوونه شده بودم که تا به حال این حال و تجربه نکرده بودم تمام وجودش را برای خودم میخواستم کنار گوشش آهسته نجوا کردم
دستم و بر می دارم اما اگه صدات در بیاد لباتو به هم میدوزم شک نکن که این کارو می کنم دستمو کنار کشیدم فقط آهسته زمزمه کرد
_چرا این کار می کنی شوهرخواهر ؟
حالم از این کلمه شوهرخواهر به هم میخورد موهاش داره دستم پیچیدم کمی کشیدمش و گفتم
من شوهر خواهر تو نیستم اینو توی گوشات فرو کن من از تو خوشم میاد من خواهرت و نمیخوام
برای اینکه برادرت زنده بمونه برای اینکه خواهرتو از این عمارت نندازم بیرون و بی آبرو نشه تو باید جورشو بکشی من نزدیکه اون نمیشم اما تو رو می خوام!
بچه بود نمی فهمید چی میگم اما کم کم باید راه می افتاد
_خواهش می کنم من نمیدونم چی میگی
بالا تنه شو توی دستم گرفتم و فشار دادم و گفتم
خواهرت همه فکر میکنن زن منه اما در واقع اون فقط اسمش مال منه می خوام هر دو تا خواهر کنارم باشین اون اسمش وتو تنت....
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۱۱.۵k
۱۷ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.