گفت هر نفس دوستم داشته باش
گفت هر نفس دوستم داشته باش
گفتم میان دوست داشتنت کمی هم نفس بکشم؟
گفت در آغوشم بگیر تا رویا ببافم!
گفتم میان رویا کمی هم با تو زندگی کنم؟
گفت وقتی حرف میزنم مرا ببوس...
گفتم میان بارش بوسه چند کلامی از عشقت بگویم؟
گفت عاشقم بمان!
گفتم میان عاشقی دور چشم هایت بگردم؟
گفت زندگی ام باش،
گفتم در زندگی مان فدایت شوم؟
گفت حواست کجاست حضرت مجنون؟
گفتم،
راستش
از گوشه ی شال آبی ات قل خورد؛
گلویت را بوسید؛
به زنجیر طلایی ات آویخت؛
و قل خود توی یقه ی پیراهنت!
برش دارم؟
یا به بی حواس بودنم رضایت میدهی؟
گفتم میان دوست داشتنت کمی هم نفس بکشم؟
گفت در آغوشم بگیر تا رویا ببافم!
گفتم میان رویا کمی هم با تو زندگی کنم؟
گفت وقتی حرف میزنم مرا ببوس...
گفتم میان بارش بوسه چند کلامی از عشقت بگویم؟
گفت عاشقم بمان!
گفتم میان عاشقی دور چشم هایت بگردم؟
گفت زندگی ام باش،
گفتم در زندگی مان فدایت شوم؟
گفت حواست کجاست حضرت مجنون؟
گفتم،
راستش
از گوشه ی شال آبی ات قل خورد؛
گلویت را بوسید؛
به زنجیر طلایی ات آویخت؛
و قل خود توی یقه ی پیراهنت!
برش دارم؟
یا به بی حواس بودنم رضایت میدهی؟
۲.۰k
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.