اهوی من
اهوی من
فصل ۲
پارت ۲
یک دختر پسر امدن ک مشغول بوسیدن هم دیگ بودن ک مارو دیدن هم دیگ رو ول کردن
پسره:شما کین تو اتاق ما چیکار میکنید؟
اراد:ما هم اتاقی جدیدتون
دختره:پارنترین؟
اهو:نه زن شوهریم
پسره: اول اسممون بگیم اسم من یاسینه
دختره: منم گیسو
اهو:منم اهو اینم اراد
یاسین: از اشنایتون خوشبختیم یک سوال شما ایرانی هستید؟
اراد: اره
گیسو: ماهم ایرانیم
اون دوتا رفتم رو تختشون خوابیدن ما اراد نشسته بودیم ک حوصله مون سر رفت ک با اراد رفتیم بیرون ک دانشگاه خالی بود رفتیم تو حیاط ک یک دفعه تو سرم سوت کشید ک افتادم رو زمین اراد امد بغلم کرد نشوند روی صندلی
اراد: حالت خوبه؟ میخوای دکتر صدا کنم
اهو: نه خوبم یکم سرم گیج رفتم نمخواد
اراد:نمخوام از الان وایب بد بدم ولی اینجا یک جوری حس خوبی ندارم بهش میترسم اهو اینجا
اهو: اراد بدبین نباش چیزی نیست بد بود بریم فردا کلاس ها شروع میشه بیبینم چجوری
(فردا)
صبح بیدار شدیم ک لباس فرم هامون گذاشته بودن (دامن کوتاه با یک پیراهن کوتاه و نیم بوت خودتون تصور کنید)(برای پسرا یک هودی با شلوار جین پاره پاره)
اراد: این چی لباس فرمی من نمزارم تو با این دامن کوتاه پاتو از در بزاری بیرون
اهو: خب مگه من گفتم دامن کوتاه بزارن فرم اینجاست دیگ
اراد: برای همین میگم اینجا خوب نیست من نمیام توهم حق نداری بری
اهو: اراد جونم اذیت نکن بخاطر انا
اراد: یک جوراب شلواری بپوش بعدشم خم نمیشی
اهو: ازتو اخر سر به بیابون میزارم
اراد: برو بپوش بریم
لباسمو پوشیدم دست اراد گرفتم وارد کلاس ۵۴ شدیم میز ها دونفر بود هم دیگ رو معرفی به همه معرفی کردیم ک استاد گفت
استاد:اهو تو برو جای تیام بشین
اهو:نمیشه من پیش اراد بشینم
استاد:نه همین ک گفتم
میز پنجم بود رفتم کنارش نشستم
استاد:اراد تو جای یاسین بشین
اراد بد بهم نگاه میکرد ولی خب من چی گناهی کردم بودم همه دختر پسرا بهم نگاه میکردن
(مشخصات پسره:موهایی خرمایی چشم رنگی پوست سفید دست راستش تتو بوکس کار یقه لباسش تا پایین همیشه بازه ک هیکل ورزشکاریش همیشه در دید بقیه هست)
استاد: خب درس امروز درمورد قدرت اب ما میخوایم بهتون یاد بدیم ک چجوری اب رو کنترل کنید پس لیوان هاییی تهیه کردیم ک توش ابه حالا با تکنیک هایی ک بهتون بگم باید اب رو به لیوان دیگ پرتاب کنید
همه لیوان هارو جلوش گذاشتن
استاد: خب یک نفس عمیق بکشید تمرکز کنید رو کاریتون حالا دست راستونو بالا بیارید و ذهنتو رو کاری ک میخواید بزارید حالا ۱ ۲ ۳
(اهو)
داشتم تمرکز میکردم ک کل اب هایی لیوان کلاس رو اوردم بالایی سرم همه دهنشون وا مونده بود نمدونستم چجوری اینجوری شد چون قبلا نمدونستم چیکار کنم اب رو کله منو تیام ریخت مثل........
فصل ۲
پارت ۲
یک دختر پسر امدن ک مشغول بوسیدن هم دیگ بودن ک مارو دیدن هم دیگ رو ول کردن
پسره:شما کین تو اتاق ما چیکار میکنید؟
اراد:ما هم اتاقی جدیدتون
دختره:پارنترین؟
اهو:نه زن شوهریم
پسره: اول اسممون بگیم اسم من یاسینه
دختره: منم گیسو
اهو:منم اهو اینم اراد
یاسین: از اشنایتون خوشبختیم یک سوال شما ایرانی هستید؟
اراد: اره
گیسو: ماهم ایرانیم
اون دوتا رفتم رو تختشون خوابیدن ما اراد نشسته بودیم ک حوصله مون سر رفت ک با اراد رفتیم بیرون ک دانشگاه خالی بود رفتیم تو حیاط ک یک دفعه تو سرم سوت کشید ک افتادم رو زمین اراد امد بغلم کرد نشوند روی صندلی
اراد: حالت خوبه؟ میخوای دکتر صدا کنم
اهو: نه خوبم یکم سرم گیج رفتم نمخواد
اراد:نمخوام از الان وایب بد بدم ولی اینجا یک جوری حس خوبی ندارم بهش میترسم اهو اینجا
اهو: اراد بدبین نباش چیزی نیست بد بود بریم فردا کلاس ها شروع میشه بیبینم چجوری
(فردا)
صبح بیدار شدیم ک لباس فرم هامون گذاشته بودن (دامن کوتاه با یک پیراهن کوتاه و نیم بوت خودتون تصور کنید)(برای پسرا یک هودی با شلوار جین پاره پاره)
اراد: این چی لباس فرمی من نمزارم تو با این دامن کوتاه پاتو از در بزاری بیرون
اهو: خب مگه من گفتم دامن کوتاه بزارن فرم اینجاست دیگ
اراد: برای همین میگم اینجا خوب نیست من نمیام توهم حق نداری بری
اهو: اراد جونم اذیت نکن بخاطر انا
اراد: یک جوراب شلواری بپوش بعدشم خم نمیشی
اهو: ازتو اخر سر به بیابون میزارم
اراد: برو بپوش بریم
لباسمو پوشیدم دست اراد گرفتم وارد کلاس ۵۴ شدیم میز ها دونفر بود هم دیگ رو معرفی به همه معرفی کردیم ک استاد گفت
استاد:اهو تو برو جای تیام بشین
اهو:نمیشه من پیش اراد بشینم
استاد:نه همین ک گفتم
میز پنجم بود رفتم کنارش نشستم
استاد:اراد تو جای یاسین بشین
اراد بد بهم نگاه میکرد ولی خب من چی گناهی کردم بودم همه دختر پسرا بهم نگاه میکردن
(مشخصات پسره:موهایی خرمایی چشم رنگی پوست سفید دست راستش تتو بوکس کار یقه لباسش تا پایین همیشه بازه ک هیکل ورزشکاریش همیشه در دید بقیه هست)
استاد: خب درس امروز درمورد قدرت اب ما میخوایم بهتون یاد بدیم ک چجوری اب رو کنترل کنید پس لیوان هاییی تهیه کردیم ک توش ابه حالا با تکنیک هایی ک بهتون بگم باید اب رو به لیوان دیگ پرتاب کنید
همه لیوان هارو جلوش گذاشتن
استاد: خب یک نفس عمیق بکشید تمرکز کنید رو کاریتون حالا دست راستونو بالا بیارید و ذهنتو رو کاری ک میخواید بزارید حالا ۱ ۲ ۳
(اهو)
داشتم تمرکز میکردم ک کل اب هایی لیوان کلاس رو اوردم بالایی سرم همه دهنشون وا مونده بود نمدونستم چجوری اینجوری شد چون قبلا نمدونستم چیکار کنم اب رو کله منو تیام ریخت مثل........
۱.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.