اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت ۴
(اهو)
چشامو باز کردم ک تو اتاقم بودم دکتر بالایی سرم بود
دکتر:بیدارشدی دخترم؟
اهو:هوم
دکتر:حالت خوبه؟جایت درد نمکنه؟
اهو:نه خوبم جاییم درد نمکنه
دکتر:خب من برم هروقت چیزی شدی بهم خبر بده
اهو:باشه
دکتر رفت اراد امد بالایی سرم
اراد:خبی دورت بگردم؟
اهو:خوبم خوبم
اراد:نمخوام حالتو بد کنم ولی تو باید الان پیش بچه هات بودی نه اینک اینجا تو الان باید
اهو:اراد نمخوای میریم اینقدر منت نذار سرم الان وسایلمو جمع میکنم برگردیم
اهو بلند شد ک اراد دستشو گرفت
اراد:نمخواد ببخشید
اهو:با حرفات ازارم میده بعد میگی ببخشید
اراد:معذرت میخوام اصلا لال میشم
اهو:ع خدا نکنه نگو اینجوری
اهو میپیره تو بغل اراد
اراد:اخه چجوری ک من جلوی عشوه هایی تو کم میارم؟
اهو:دیگ دیگ من اهوم دختر انا پارسا
اراد:ولی تو زن منی تو مامان بچه هامی
اهو:هیچکس باورش نمیشه ک من مادرم اونم دوتا
(شب)
(اهو)
شب شده بود ک همه خوابیده بودن با حس اینک یکی داره صدام میزنه بلند شدم به این طرف اون طرف نگاه کردم کسی نبود از تو بغل اراد امدم بیرون بلند شدم چراغ قهوه رو ورداشتم به طرف پنجره رفتم ک کسی نبود امدم برم بخوابم یکی بهم گفت
صدا:نیاز به کمک داره برو
صدا تو مغرم بیشتر بیشتر میشد صداش بلند میشد ک سرم درد میگرفت اروم از اتاق امدم بیرون رفتم سمت راست سالن ک هرچی بیشتر جلو میرفتم صدا اروم تر میشد این به معنی بود ک دارم به اون مکان نزدیک بشم رسیدم در اتاق ۶۷ صدای نفس نفس میومد در اتاق وا کردم ک دیدم تیام داره خودشو دار میزنه داشت خفه میشد صندلی رو گذاشتم زیر پاش و طنابمو از دور گردنش ورداشتم و بقیه صدا زدم....
فصل۲
پارت ۴
(اهو)
چشامو باز کردم ک تو اتاقم بودم دکتر بالایی سرم بود
دکتر:بیدارشدی دخترم؟
اهو:هوم
دکتر:حالت خوبه؟جایت درد نمکنه؟
اهو:نه خوبم جاییم درد نمکنه
دکتر:خب من برم هروقت چیزی شدی بهم خبر بده
اهو:باشه
دکتر رفت اراد امد بالایی سرم
اراد:خبی دورت بگردم؟
اهو:خوبم خوبم
اراد:نمخوام حالتو بد کنم ولی تو باید الان پیش بچه هات بودی نه اینک اینجا تو الان باید
اهو:اراد نمخوای میریم اینقدر منت نذار سرم الان وسایلمو جمع میکنم برگردیم
اهو بلند شد ک اراد دستشو گرفت
اراد:نمخواد ببخشید
اهو:با حرفات ازارم میده بعد میگی ببخشید
اراد:معذرت میخوام اصلا لال میشم
اهو:ع خدا نکنه نگو اینجوری
اهو میپیره تو بغل اراد
اراد:اخه چجوری ک من جلوی عشوه هایی تو کم میارم؟
اهو:دیگ دیگ من اهوم دختر انا پارسا
اراد:ولی تو زن منی تو مامان بچه هامی
اهو:هیچکس باورش نمیشه ک من مادرم اونم دوتا
(شب)
(اهو)
شب شده بود ک همه خوابیده بودن با حس اینک یکی داره صدام میزنه بلند شدم به این طرف اون طرف نگاه کردم کسی نبود از تو بغل اراد امدم بیرون بلند شدم چراغ قهوه رو ورداشتم به طرف پنجره رفتم ک کسی نبود امدم برم بخوابم یکی بهم گفت
صدا:نیاز به کمک داره برو
صدا تو مغرم بیشتر بیشتر میشد صداش بلند میشد ک سرم درد میگرفت اروم از اتاق امدم بیرون رفتم سمت راست سالن ک هرچی بیشتر جلو میرفتم صدا اروم تر میشد این به معنی بود ک دارم به اون مکان نزدیک بشم رسیدم در اتاق ۶۷ صدای نفس نفس میومد در اتاق وا کردم ک دیدم تیام داره خودشو دار میزنه داشت خفه میشد صندلی رو گذاشتم زیر پاش و طنابمو از دور گردنش ورداشتم و بقیه صدا زدم....
۱.۴k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.