اهوی من
اهوی من
پارت ۱۳۳
اهو اراد بدو بدو رفتن تو اتاق بچه ها ک انا پرید تو بغل اراد
انا: بابا بابا یک خانومه ک شبیه مامانی بود امد پیشمون
اهو: از کجا امد
انا: از پنجره امد
(شب)
اراد رو تخت داشت موهایی انا رو میبافت ک گوشیمو ورداشتم ازشون عکس گرفتم
اراد: نفسم از چی عکس میگیری یواشکی
اهو: از پدر دختری شما
انا لپ هایی اراد بوسید
انا: بابا جونم مامانی امشب میشه منو ابجی پیش شما بخوابیم
اراد: اره نفس منن دلیل زندگیم
انا تو بغل اراد خوابید گیسو هم تو بغل اهو
(۱هفته بعد)
(خونه پارسا)
اهو: انا مامان غزل رو اذیت نکنی کمکش کن تو کارهایی خونه مراقب ابجی کوچلوتوهم باش
انا: مامانی کی میایی
اهو: نمدونم زود میام
غزل:مراقبشون هستم نگران نباش
اهو غزل بغل میکنه و پارسا رو بغل میکنه و سوار ماشین میشن ک برن
تو ماشین شروع کردم به گریه کردن
اراد: اهو چرا گریه میکنی
اهو: دوریشون برام سخته
اراد: زود میایم نگران نباش
نمدونمکجا بود دانشگاه ولی خیلی طولانی بود
(۲روز بعد)
رسیدم دانشگاه تو یک جای دور افتاده یک دانشگاه بزرگ شبیه دانشگاه هری پاتر بود رسیدم توو......
پارت ۱۳۳
اهو اراد بدو بدو رفتن تو اتاق بچه ها ک انا پرید تو بغل اراد
انا: بابا بابا یک خانومه ک شبیه مامانی بود امد پیشمون
اهو: از کجا امد
انا: از پنجره امد
(شب)
اراد رو تخت داشت موهایی انا رو میبافت ک گوشیمو ورداشتم ازشون عکس گرفتم
اراد: نفسم از چی عکس میگیری یواشکی
اهو: از پدر دختری شما
انا لپ هایی اراد بوسید
انا: بابا جونم مامانی امشب میشه منو ابجی پیش شما بخوابیم
اراد: اره نفس منن دلیل زندگیم
انا تو بغل اراد خوابید گیسو هم تو بغل اهو
(۱هفته بعد)
(خونه پارسا)
اهو: انا مامان غزل رو اذیت نکنی کمکش کن تو کارهایی خونه مراقب ابجی کوچلوتوهم باش
انا: مامانی کی میایی
اهو: نمدونم زود میام
غزل:مراقبشون هستم نگران نباش
اهو غزل بغل میکنه و پارسا رو بغل میکنه و سوار ماشین میشن ک برن
تو ماشین شروع کردم به گریه کردن
اراد: اهو چرا گریه میکنی
اهو: دوریشون برام سخته
اراد: زود میایم نگران نباش
نمدونمکجا بود دانشگاه ولی خیلی طولانی بود
(۲روز بعد)
رسیدم دانشگاه تو یک جای دور افتاده یک دانشگاه بزرگ شبیه دانشگاه هری پاتر بود رسیدم توو......
۱.۱k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.