[خیانت] پارت7 فصل دوم
[خیانت] پارت7 فصل دوم
و تهیونگ هم گفت یه دوست دیگه هم دارم خودشو زن شو میگم الان بیان و اومدن تا اون زنه رزی رزی گفت تو اینجا چیکار میکنی گفتم من دوست جیمینم جیمین گفت شما همو میشناسین گفتم اره خواهر زنمه گفت که خواهرش ا.ت رو میگی گفت آره گفت اونکه یه شوهر داشت که ولش کرد دیگه و گفتم ولش کرده چیه اون منم
پنج سال بعد
هنوز منتظر ا.ت بودم و بچه هام فکرکنم جیسو الان نه سالشه و فلیکس پسرم هم شش سالشه
یه روز رفتم پیش جیمین که گفتم رزی کجاست مگه تو با شوهرش دوست نیستی گفت چرا هستم ولی رفتن ژاپن که ا.ت روب بیارن اینجا و گفتن که به تو نگم ولی من گفتم خوب کاری کردی گفتی حالا کی رفتن پریروز رفتن الان فکر کنم رسیده باشن دیگه و اومدن من هم اونجا بودم که ا.ت اومد جیسو گفت که مامان و خاله رزی چه آشناست چقدر شبیه بابا تهیونگه خودشه رزی گفت اره و جیسو سریع اومد تو بغلم و گفت دلم برات تنگ شده بود بابایی چرا گذاشتیمون و رفتی ولی دوباره نیومدی فلیکس گفت مامان اون مرده کیه که جیسو پرید تو بغلش ا.ت بهش گفت یکی از دوستامونه
و تهیونگ هم گفت یه دوست دیگه هم دارم خودشو زن شو میگم الان بیان و اومدن تا اون زنه رزی رزی گفت تو اینجا چیکار میکنی گفتم من دوست جیمینم جیمین گفت شما همو میشناسین گفتم اره خواهر زنمه گفت که خواهرش ا.ت رو میگی گفت آره گفت اونکه یه شوهر داشت که ولش کرد دیگه و گفتم ولش کرده چیه اون منم
پنج سال بعد
هنوز منتظر ا.ت بودم و بچه هام فکرکنم جیسو الان نه سالشه و فلیکس پسرم هم شش سالشه
یه روز رفتم پیش جیمین که گفتم رزی کجاست مگه تو با شوهرش دوست نیستی گفت چرا هستم ولی رفتن ژاپن که ا.ت روب بیارن اینجا و گفتن که به تو نگم ولی من گفتم خوب کاری کردی گفتی حالا کی رفتن پریروز رفتن الان فکر کنم رسیده باشن دیگه و اومدن من هم اونجا بودم که ا.ت اومد جیسو گفت که مامان و خاله رزی چه آشناست چقدر شبیه بابا تهیونگه خودشه رزی گفت اره و جیسو سریع اومد تو بغلم و گفت دلم برات تنگ شده بود بابایی چرا گذاشتیمون و رفتی ولی دوباره نیومدی فلیکس گفت مامان اون مرده کیه که جیسو پرید تو بغلش ا.ت بهش گفت یکی از دوستامونه
۹.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.