[خیانت] پارت 9(اخر) فصل دوم
[خیانت] پارت 9(اخر) فصل دوم
(از زبان ا.ت)
من هم که تو شک بودم که کی بهش گفته جیسو اومد گفت مامان من گفتم
اخر هفته
رفتم پارک که تهیونگ و دیدم گفت میخوای بامن باشی فکراتو کردی گفتمش به یه شرطی که بریم تایلند بانگکوک زندگی کنیم و رزی هم با خودمون ببریم و تهیونگ گفت چشم ولی جیمین چی گفتم که نمیخوام جیمین باهامون باشه چون قبل از اینکه تو اونجا باشی قرار بود که وقتی برگردم از ژاپن و باهاش ازدواج کنم که تورو دیدم تهیونگ تعجب کرده بود گفت اون رو دوست داشتی گفتم نه فقط بخاطر بچه ها گفت چیز خاصی نیست رفتم و به رزی گفتم و باهم به بانگکوک رفتیم اونجا به خوبی زندگی کردیم
ببخشید این پارت کم بود چون چیز دیگه ای نداشتم بگم امیدروارم خوشتون اومده باشه لطفا حمایت کنین و راستی فصل دیگه نداره منتظر نباشین ولی فیک های دیگه ای در راه مراقب خودتون باشین و حمایت کنین
کامنت هم نگاه کنید یه چیزی نوشتم
(از زبان ا.ت)
من هم که تو شک بودم که کی بهش گفته جیسو اومد گفت مامان من گفتم
اخر هفته
رفتم پارک که تهیونگ و دیدم گفت میخوای بامن باشی فکراتو کردی گفتمش به یه شرطی که بریم تایلند بانگکوک زندگی کنیم و رزی هم با خودمون ببریم و تهیونگ گفت چشم ولی جیمین چی گفتم که نمیخوام جیمین باهامون باشه چون قبل از اینکه تو اونجا باشی قرار بود که وقتی برگردم از ژاپن و باهاش ازدواج کنم که تورو دیدم تهیونگ تعجب کرده بود گفت اون رو دوست داشتی گفتم نه فقط بخاطر بچه ها گفت چیز خاصی نیست رفتم و به رزی گفتم و باهم به بانگکوک رفتیم اونجا به خوبی زندگی کردیم
ببخشید این پارت کم بود چون چیز دیگه ای نداشتم بگم امیدروارم خوشتون اومده باشه لطفا حمایت کنین و راستی فصل دیگه نداره منتظر نباشین ولی فیک های دیگه ای در راه مراقب خودتون باشین و حمایت کنین
کامنت هم نگاه کنید یه چیزی نوشتم
۱۲.۷k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.