*ویو نیکا
*ویو نیکا
یه دلم میگه برمممم برمممم برممممم یه دلم میگه نرممممم نرممممم نرمممممم(صدای الار گوشی)ااااااه کوفت مرض بابا ریدم به خودم بلند شدم یه قوسی به خودم دادم به ساعت نگاه کردم۸:۳۰دقیقه صبح بود خواستم بلند شم پام گبر کرد به پتو و با کله رفتم تو فرق اتاق البته چه خوب دنپایی مخملیام اونجا بودن وگرنه مغزم میپوکید بلند شدم یه دست لباس راحتی پوشیدم و رفتم سمت آشپز خونه(عکس لباسو میزارم) یه نودل درس کردم و خوردم(عکس نودل رو هم میزارم)بعدش رفتم یه دوش۵مینی گرفتم زود اومدم بیرون موهامو خشک کردم و یه میکاپ ملایم کردم یه تیپ مشکی دخترونه زدم(عکس لباس و میکاپ رو میزارم)بدو بدو از پلا ها میرفتم پایین پاهام به هم گیر کرد و با کله رفتم تو یچیز نرم بلند که شدم با باسن خاله ارا مواجه شدم برگشت
ارا:ااااااای باسنممممم دختر چه خبرته سوراخم کردی اه
نیکا:وای خاله معذرت میخوام گگگگگگ زنیکه ۱۵۰کیلو وزن داره اینجوریم میگه(در ذهن)
من برم دیگه رفتم سمت پارکینگ کرکره رو بالا کشیدم و یه قدم گزاشتم جلو یهو یچی جیق زد انگار یه گربه بودکه دمش لح شده بود به پایین که نگا کردم دیدم دم گربه همسایه مونده زیره پام🥲🙂 پامو برداشتم سوویچ ماشینو از جیبم در آوردم و کلید باز شدن در ماشینو زدم درش باز شد و مستقیم سمت شکرت حرکت کردم (عکس ماشین رو میزارم)یه آهنگ پلی کردم تا تو راه گوش کنم......
پارت ۱
هوهو ببینم خوشت اومد؟
پس لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم کیووووت😍💕*
اسم رمان:#عشق_مافیایی
یه دلم میگه برمممم برمممم برممممم یه دلم میگه نرممممم نرممممم نرمممممم(صدای الار گوشی)ااااااه کوفت مرض بابا ریدم به خودم بلند شدم یه قوسی به خودم دادم به ساعت نگاه کردم۸:۳۰دقیقه صبح بود خواستم بلند شم پام گبر کرد به پتو و با کله رفتم تو فرق اتاق البته چه خوب دنپایی مخملیام اونجا بودن وگرنه مغزم میپوکید بلند شدم یه دست لباس راحتی پوشیدم و رفتم سمت آشپز خونه(عکس لباسو میزارم) یه نودل درس کردم و خوردم(عکس نودل رو هم میزارم)بعدش رفتم یه دوش۵مینی گرفتم زود اومدم بیرون موهامو خشک کردم و یه میکاپ ملایم کردم یه تیپ مشکی دخترونه زدم(عکس لباس و میکاپ رو میزارم)بدو بدو از پلا ها میرفتم پایین پاهام به هم گیر کرد و با کله رفتم تو یچیز نرم بلند که شدم با باسن خاله ارا مواجه شدم برگشت
ارا:ااااااای باسنممممم دختر چه خبرته سوراخم کردی اه
نیکا:وای خاله معذرت میخوام گگگگگگ زنیکه ۱۵۰کیلو وزن داره اینجوریم میگه(در ذهن)
من برم دیگه رفتم سمت پارکینگ کرکره رو بالا کشیدم و یه قدم گزاشتم جلو یهو یچی جیق زد انگار یه گربه بودکه دمش لح شده بود به پایین که نگا کردم دیدم دم گربه همسایه مونده زیره پام🥲🙂 پامو برداشتم سوویچ ماشینو از جیبم در آوردم و کلید باز شدن در ماشینو زدم درش باز شد و مستقیم سمت شکرت حرکت کردم (عکس ماشین رو میزارم)یه آهنگ پلی کردم تا تو راه گوش کنم......
پارت ۱
هوهو ببینم خوشت اومد؟
پس لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم کیووووت😍💕*
اسم رمان:#عشق_مافیایی
۳.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳