*ویو کوک
*ویو کوک
بییییییییییببیییییییییییب (صدای الار گوشی)
اااااه حرومی خفههههههه بلند شدم ساعت۹:۴۵دقیقس!!!!!!!!!مثل خر دیر کردم(با پوزش فراوان)
وای نههه با عجله پاشدم یه لنگه از دنپایی مو پوشیدم یکیش جاموند(عشق نیکا زده به سرش)دکمه های پیرهنم شلقمپلو بستم و رفتم پایین جیمییییییییین اوجومااااااااا کجایییین پیرهن مشکی کجاااااس
جیمین:من چه بدونم از اوجوما بپرس احتمالا. دادی بشوردش
کوک:لعنتاااااااا امروز زور اول کاریه نیکا عهههههه میخوام ببینمشششششش زود باشیییید
اوجوما:چیشده پسرک
کوک:اوجوما پیرهن مشکی نیییس
اوجوما:اها جیمین عزیزم دیروز وقتی شستم و خشکش کردم جیمین ازم گرفت گف قرار دا ه میخواد بپوشد
کوک:جیمییییین میکشمتتتت
جیمین:ای بابا خواستم جذاب بشم خب (فرزندم تو لختم باشی جذابیییی🥲)
کوک:تند سریع رفتم یه دوش گرفتم از شدت عجله حوله تن پوشکو بر عکس پوشیدم فقط زود رفتم اتاق حوله رو در آوردم یهو یکی اومد تو برگشتم اوجوما بود اوجومااااااا برو بیرون من لختممممم هعی با دستام بدنمون میگرفتم تا بدنم دیده نشه مثلا تهشم زیر پایی که روز کف اتاق پهن بود رو خواستم بر دارم از اونجایی که خودم روش بودم کشیدمش که با کون خوردم زمین🥲استخون کونم شکست اشکم در اومد
اوجوما:اوه چیشد خولی پسرم کمک میخای
کوک:نه برو
اوجوما:چشم
کوک:پیرهن انداخت زمین و رفت برگشتم سمت کمد شلوارم بازم یکی اومد تو این دفه جیمین بود دا. کشیدم برو بیرووووووووون بابا حرومی ها لختم اخه
جیمین:اوووووه باشه خواستم سوویچ رو بدم
کوک:بزارم روی میز برو
جیمین:اوکی
کوک:هوففف پیرهنم برداشتم و پوشیدم یه شلوار جزب مشکی هم پوشیدم (عکس لباسش رو میزارم)کتم نیسسسس اه اینبار نمیپوشم رفتم سمت پارکینگ کرکررو بالا زدم رفتم سمت ماشین درشو واکردم سوارش شدم(عکس ماشینو میدم)هرکت کردم یه آهنگ ترکیه ای پلی کردم و با تمام سرعت پیش به سوی شرکت
پارت۲*
هوهو ببینم خوشت اومد؟
*پس لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم کیووووت😍💕
اسم رمان:#عشق_مافیایی*
بییییییییییببیییییییییییب (صدای الار گوشی)
اااااه حرومی خفههههههه بلند شدم ساعت۹:۴۵دقیقس!!!!!!!!!مثل خر دیر کردم(با پوزش فراوان)
وای نههه با عجله پاشدم یه لنگه از دنپایی مو پوشیدم یکیش جاموند(عشق نیکا زده به سرش)دکمه های پیرهنم شلقمپلو بستم و رفتم پایین جیمییییییییین اوجومااااااااا کجایییین پیرهن مشکی کجاااااس
جیمین:من چه بدونم از اوجوما بپرس احتمالا. دادی بشوردش
کوک:لعنتاااااااا امروز زور اول کاریه نیکا عهههههه میخوام ببینمشششششش زود باشیییید
اوجوما:چیشده پسرک
کوک:اوجوما پیرهن مشکی نیییس
اوجوما:اها جیمین عزیزم دیروز وقتی شستم و خشکش کردم جیمین ازم گرفت گف قرار دا ه میخواد بپوشد
کوک:جیمییییین میکشمتتتت
جیمین:ای بابا خواستم جذاب بشم خب (فرزندم تو لختم باشی جذابیییی🥲)
کوک:تند سریع رفتم یه دوش گرفتم از شدت عجله حوله تن پوشکو بر عکس پوشیدم فقط زود رفتم اتاق حوله رو در آوردم یهو یکی اومد تو برگشتم اوجوما بود اوجومااااااا برو بیرون من لختممممم هعی با دستام بدنمون میگرفتم تا بدنم دیده نشه مثلا تهشم زیر پایی که روز کف اتاق پهن بود رو خواستم بر دارم از اونجایی که خودم روش بودم کشیدمش که با کون خوردم زمین🥲استخون کونم شکست اشکم در اومد
اوجوما:اوه چیشد خولی پسرم کمک میخای
کوک:نه برو
اوجوما:چشم
کوک:پیرهن انداخت زمین و رفت برگشتم سمت کمد شلوارم بازم یکی اومد تو این دفه جیمین بود دا. کشیدم برو بیرووووووووون بابا حرومی ها لختم اخه
جیمین:اوووووه باشه خواستم سوویچ رو بدم
کوک:بزارم روی میز برو
جیمین:اوکی
کوک:هوففف پیرهنم برداشتم و پوشیدم یه شلوار جزب مشکی هم پوشیدم (عکس لباسش رو میزارم)کتم نیسسسس اه اینبار نمیپوشم رفتم سمت پارکینگ کرکررو بالا زدم رفتم سمت ماشین درشو واکردم سوارش شدم(عکس ماشینو میدم)هرکت کردم یه آهنگ ترکیه ای پلی کردم و با تمام سرعت پیش به سوی شرکت
پارت۲*
هوهو ببینم خوشت اومد؟
*پس لایک کن تا پارت بعدیرو بزارم کیووووت😍💕
اسم رمان:#عشق_مافیایی*
۲.۳k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳