تقاص عشق فصل part

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۲۰

به تالار رسیدن آقا و خانم مین به تالار رفتن یونگی ات رو برد اتاقی که تویه تالار بود رفتن هیچکس نبود اونجا ات رفت رویه مبل نشست یونگی هم خم شد و به ات گفت
یونگی : من میرم یه سر به مهمونا بزنم باشه
ات : اوهم
یونگی نزدیکه ات شد و بوسه ای را رویه پیشانی ات گذاشت و از آنجا رفت ات همانطوری که رویه مبل نشسته بود سرش را تویه دست هایش گرفت و از خودش زمزمه کرد
ات : نه من هرگز با اون ازدواج نمیکنم
دست اش را گذاشت رویه شکم اش و با بغض با خودش زمزمه کرد
ات : نی نی من میخوای با همدیگه بریم و دیگه هیچوقت بر نگردیم
اونجی همراه جیمین وارده اتاق شد جیمین با دیدن ات تویه اون لباس عروس زیبا همانجا ایستاد لحظه ای بهش خیره شد ات سرش رو بالا آورد و چشم اش خورد به جیمین که با کت شلوار چند قدمی ازش دور ایستاده بود
اونجی یا لباس عروس سمته ات آمد و کنارش نشست ات نگاهش رو از جیمین گرفت و به اونجی داد
جیمین بدون هیچ حرفی از اون اتاق بیرون رفت دینا با لباس های قشنگ سفیدی که پوشیده بود با بدو سمته جیمین آمد
دینا دست هاشو میکشید رویه دامن لباسش و با خوشحالی گفت
دینا : بابایی ببین لباس هام چقدل خوسگلن
جیمین خم شد و دست دینا رو گرفت و با لبخند بهش گفت
جیمین : آره کوچولوم خیلی خوشگل شدی بریم
دینا : نه بابایی میخواهم بلم پیسه مامانی
جیمین نگاه سوالی کرد
جیمین : مامانی
دینا : اله خانم معلم مامانی منه
جیمین زیر لب خنده ای کرد و گفت
جیمین : برو تو اون اتاقه
دینا : بابایی بیا نزدیک
جیمین جلوی دینا رویه یه پاش نشست دینا گونه جیمین رو بوس کرد
دینا : بابایی من لفتم
دینا با بدو به سمته اتاق رفت جیمین هم تک خنده ای کرد و از رویه زمین بلند شد
ات از وقتی به اون اتاق آمده بود هیچ حرفی نزده بود اونجی سعی کرد تا یکم با ات حرف بزنه اما تلاش هایش بی نتیجه بود دینا با بدو وارده اتاق شد و سمته ات آمد جلوش ایستاد دست اش را گذاشت رویه دهنش و با تعجب گفت
دینا : وای مامانی تو چقدل خوسگل سدی
ات با دیدن دینا لبخنده زورکی زد و دست هاشو باز کرد دینا پرید تو آغوش ات
ات هم رو موهاشو بوس کرد و با بغض گفت
ات : خانم خوشگله توهم خوشگل شدی
دینا : مامانی نالاحت نسو وگلنه منم نالاحت میسم
ات : باشه ناراحت نمیشم
جانگ هی وارده اتاق شد با دیدن ات ایش گفت و رفت سمته اونجی
جانگ هی : مادر تو رو میگه بیا حیاط
اونجی : باشه اومدم
جانگ هی روبه ات کرد و با نیش و کنایه گفت
جانگ هی : دلت رو خوش نکن جیمین هیونگ اصلا بهت نگاهم نمیکنه
ات : برو به اون جیمین هیونگت بگو حتا نگاهشم نمیکنم
جانگ هی : تو حق
اونجی : جانگ هی کافیه دیگه نبینم با ات اینجوری حرف بزنی حالا ‌هم بریم ...
اسلاید استایل جیمین
دیدگاه ها (۲۴)

تقاص عشق/ فصل ۲/ part ۱۲۱ات : دینا بدو برو به عمو یونگیت بگو...

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۲۲اونجی سمتشون اومد و با نگرانی پرسی...

تولدت مبارک رز سفید من

اسلاید لباس عروسی ات

( گناهکار ) 4۸ part به آرومی پلک رو هم زد و چشم هایش را باز ...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط