تک پارتی از موچی
امشب سومین شبی بود که جیمین نیومده بود خونه .. بخاطر تمرینای قبل کنسرت کمتر همو میدیدین..
حوصلت خعلی سر رفته بود تصمیم گرفدی با لیا (دوستت)برین بار ..
ساعت ۷ لیا اومد خونتون و با هم تا ساعت ۱۰ حاظر شدین..و به سمت بار رفدین..
علاقه ای به الکل نداشتی ولی لیا با زور ی پیک بت داد ..
تقربیا از نیمه شب گذشته بود لیا رو دم خونشون پیاده کردی و رفدی خونه..
اروم وارد خونه شدی و کیفتو ر مبل پرت کردی ..
کش و قوصی به کمرت دادی..
ات_هـــوف خسته شدم
جیمی:خسته نباشی..
سریع با شک به سمتش برگشتی لبخند ضایع ای زدی و بغلش کردی..
ات:موچی دلم واست تنگ شده بود
جیمی:امشب واست گشادش میکنم..
مشت ارومی به بازوش زدی
ات:یااا منحرف
جیمی:چیه نکنه فک کردی از تنبیهت میگذرم......
اصکی نرو بچ
حوصلت خعلی سر رفته بود تصمیم گرفدی با لیا (دوستت)برین بار ..
ساعت ۷ لیا اومد خونتون و با هم تا ساعت ۱۰ حاظر شدین..و به سمت بار رفدین..
علاقه ای به الکل نداشتی ولی لیا با زور ی پیک بت داد ..
تقربیا از نیمه شب گذشته بود لیا رو دم خونشون پیاده کردی و رفدی خونه..
اروم وارد خونه شدی و کیفتو ر مبل پرت کردی ..
کش و قوصی به کمرت دادی..
ات_هـــوف خسته شدم
جیمی:خسته نباشی..
سریع با شک به سمتش برگشتی لبخند ضایع ای زدی و بغلش کردی..
ات:موچی دلم واست تنگ شده بود
جیمی:امشب واست گشادش میکنم..
مشت ارومی به بازوش زدی
ات:یااا منحرف
جیمی:چیه نکنه فک کردی از تنبیهت میگذرم......
اصکی نرو بچ
۲۶.۳k
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.