تک پارتی از کوکی
اروم کلیدو توی در چرخوندی و وارد خونه شدی چراغا خاموش بود ..با فکر اینکه خوابیده نفس راحتی کشیدی و در و بستی .
روی نک انگشتات وایسادی و اروم سمت پله ها رفدی که با صدای بم و عصبیش سر جات وایستادی..جرعت نداشتی برگردی ولی به ناچار سمتش برگرشتی..
کوک: جئون ات ع کی تاحالا انقد شجاع شدی ک بدونه اجازم میری بار..
ات:م..من چیزه آنا اسرار ..با انداختنم رو شونش حرفمو ادامه ندادم و اروم به شونش میزدم تا بزارتم زمین..
کوک:عااح فک کنم قراره تا صبح بیدار باشیم....
روی نک انگشتات وایسادی و اروم سمت پله ها رفدی که با صدای بم و عصبیش سر جات وایستادی..جرعت نداشتی برگردی ولی به ناچار سمتش برگرشتی..
کوک: جئون ات ع کی تاحالا انقد شجاع شدی ک بدونه اجازم میری بار..
ات:م..من چیزه آنا اسرار ..با انداختنم رو شونش حرفمو ادامه ندادم و اروم به شونش میزدم تا بزارتم زمین..
کوک:عااح فک کنم قراره تا صبح بیدار باشیم....
۲۷.۹k
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.