کوچولوی دل باخته پارت

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۹~
دیانا:
مرصی‌‌مارمولک‌‌‌ببخشید‌مراحم‌شدم.......
ارسلان:
الحق‌خرمگس‌پرویییییی.........
دیانا:
همینجوری‌ک‌داشتم‌در‌ماشینو‌میبستم‌گفتم......
توعم‌مارمولک‌فاضلابی😂🤘🏽‌.......
ارسلان:
دیانا‌رو‌پیادا‌کردم‌و‌مستقیم‌‌رفتم‌سمت‌خونه.....
دیانا:
در‌اتاقو‌باز‌کردم‌ک‌دیدم‌همه‌بچها‌خوابن‌ساعت‌گوشیمو‌دیدم‌دیدم‌ساعت‌۱:۲۰دقیقس......
جلل‌خالههه‌کی‌انقد‌زود‌گذشت.....
________صبح__________
رومینا:
دیاناااااااااا‌دیانااااااااااا
گوشیت‌داره‌زنگ‌میخوره.‌....
دیانا:
همینجوری‌ک‌داشتم‌دستمو‌با‌حوله‌خشک‌میکردم‌گفتم‌الان‌میام.......
رفتم‌‌طرفه‌رومینا‌گوشیو‌گرفتم‌ک‌دیدم‌نگاره......
جواب‌دادم......
(مکامله‌دیا‌نا‌و‌نگار)
نگار‌:سلام‌دیام‌خوبی؟
دیانا:‌مرصی‌نگارم‌خوبم‌تو‌خوبی؟
نگار‌:مرصی‌خاستم‌بگم‌خونه‌رو‌‌حل‌کردم‌اگه‌وقت‌کنی‌ظهر‌میچینیم‌........
دیانا:‌اخ‌فدات‌‌بشم‌دختر‌.......
راستی‌ارسلان‌گفت‌تو‌کمک‌کردن‌اینکه‌خواهرمو‌پیدا‌کنه‌هست......
نگار:‌منظورت‌از‌ارسلان‌اون‌ارسلان‌خرس؟.....
دیانا:‌عافرین‌همون‌ارسلان‌........
نگار:والا‌نمیدونم‌تا‌حالا‌ازون‌به‌ما‌خیری‌نرسیده.....
دیانا:عب‌ندره‌حالا‌میزاریم‌کمک‌کنه‌شاید‌کرد.....
نگار‌:پس‌ساعت‌۴‌میبینمت......
دیا:بای....
(پایان‌مکامله)
مهدیس:
نگار‌بود؟
دیا:
اهوم‌
رومینا:
چی‌گفت....؟
دیانا:
هیچ‌گفت‌خونرو‌گرفت‌ساعت‌۴‌میریم‌میچینیم‌‌.......
مهدیرومینا:
بهبه‌بسلامتی.......
پانیذ:
بچهااااا‌خبری‌از‌نیکا‌دارین؟
مهدیس:
عااا‌دیشب‌زنگ‌زدم‌خوشن‌دارن‌میگردن‌‌۲‌هفته‌دیگ‌میان......
دیانا:
دوهفتهههههههه
رومینا:
دیا‌ماهم‌با‌بچها‌میایم‌تو‌خونه‌بهت‌کمک‌میکنیم:).......
پانیذ:
خق‌با‌رومی‌خرس‌میاییم‌بهت‌کمک‌میکنیم....
ادامه‌دارد....
دیدگاه ها (۰)

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۳۰~دیانا:راستش‌تصمیمیم‌‌گرفتیم...

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۱۲~ارسلان:با تما قدرت گاز میدا...

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۸~دیانا:مرصی‌اگه‌تو‌نبودی‌ممک...

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۷~دیانا:یه‌دستش‌زیر‌سرم‌بود.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط