This is me ⛓🦋 pt⁹
صورتشو نزدیک صورتم آورد و با چشمای خمارش بهم خیره شد و لبشو روی لبام گذاشت.
هلش دادم تا پسش بزنم ولی با بدنش بدنمو چسبید و نزاشت تکون بخورم. همین سفت چسبیدن بدنش باعث دردی توی پهلوم شد و مجبور شدم سفت چشمامو ببندم.
بعد از یک دقیقه لبشو از روی لبام برداشت
گفت: نقطه ضعف خوبی داری! میخوام بازم ازش استفاده کنم و بازهم لباشو روی لبام گذاشت بعد از چند دقیقه ازم جدا شد و دقیقا روبروم نشست...
*لپام گل انداخته بود*
اوخی خجالت کشیدی؟نقطه ضعف خیلی خوبی داری هرچند وقت یه بار ازش استفاده
میکنم.
"ویو سلنا"
دستمو روی گونه هام گذاشتم و بعد روی لبم کشیدم و چشمامو بستم باخودم داشتم فکر میکردم که چرا تا الان به نقطه ضعف خودم پی نبرده بودم؟ ولی اون بوسه ها ی بوسه ی خشک و خالی نبود اون بوسه ها خیلی با احساس و عمیق بودن. یعنی من میتونم بار دیگه باحس خودم اینو تجربهش کنم؟
"ویو اصلی"
*جونگکوک:هرچقدر صداش میزدم جواب نمیداد متوجه شدم که تو تخیلاتش محو شده.*
جونگکوک : سلنا اتفاقی افتاده؟
سلنا:هاا؟ بله؟ چی؟
جونگکوک: حس کردم صدامو نمیشنوی...
سلنا: تو چجوری از چیزی که من ازش خبر نداشتم خبر داشتی؟ از کجا فهمیدی نقطه ضعفم چیه؟
جونگکوک: از حرفایی که داشتی راجب گذاشتهت میزدی فهمیدم تو با عشق بزرگ نشدی از عشق میترسی و برای همین اینو نقطه ضعفت دونستم و ازش برای ساکت کردنت استفاده
کردم.
*فکر نمیکردم انقدر آدم باهوشی باشه!!*
جونگکوک: چرا انقدر میخوای بری پایین؟
سلنا: از تو اتاق بودنم خسته شدم کوک، دیگه نمیتونم تحمل کنم اینجارو.
جونگکوک: میخوای بری پایین؟
سلنا: اگر نمیخواستم الان این اتفاق نمیوفتاد.
جونگکوک: پهلوت آسیب دیده نمیتونی خیلی راه بری.
*براید استایل بلندم کرد*
سلنا: آیی پهلوم.. لعنت بهتت ، این چه کاریههه ؟؟بزارم زمین.
جونگکوک: نکنه میخوای حرفمو تکرار کنم؟
سلنا: من که دوس دخترت نیستم اینجوری بلندم میکنی. از این حالتم خوشم نمیاد.
_هرچند خوشم نمیومد ولی اینجوری واقعا داشت دردم میومد پس دستمو دور گردنش انداختم
و پاهامو از بغل کمرش آوردم بیرون.
منو برد روی....
شرط: ۵ تا لایک🦋🗿
و ۹۳ نفریمون پیلیززز:)✨
اگر خوشت اومد زودتر به شرطا برسون و منو فالو کن تا پارتای
قبل و بعد رو بخونی..
*پارت قبلو به ۵ تا کامنت نرسوندید ولی چون ۸۸ نفر شدیم گذاشتم براتون*
هلش دادم تا پسش بزنم ولی با بدنش بدنمو چسبید و نزاشت تکون بخورم. همین سفت چسبیدن بدنش باعث دردی توی پهلوم شد و مجبور شدم سفت چشمامو ببندم.
بعد از یک دقیقه لبشو از روی لبام برداشت
گفت: نقطه ضعف خوبی داری! میخوام بازم ازش استفاده کنم و بازهم لباشو روی لبام گذاشت بعد از چند دقیقه ازم جدا شد و دقیقا روبروم نشست...
*لپام گل انداخته بود*
اوخی خجالت کشیدی؟نقطه ضعف خیلی خوبی داری هرچند وقت یه بار ازش استفاده
میکنم.
"ویو سلنا"
دستمو روی گونه هام گذاشتم و بعد روی لبم کشیدم و چشمامو بستم باخودم داشتم فکر میکردم که چرا تا الان به نقطه ضعف خودم پی نبرده بودم؟ ولی اون بوسه ها ی بوسه ی خشک و خالی نبود اون بوسه ها خیلی با احساس و عمیق بودن. یعنی من میتونم بار دیگه باحس خودم اینو تجربهش کنم؟
"ویو اصلی"
*جونگکوک:هرچقدر صداش میزدم جواب نمیداد متوجه شدم که تو تخیلاتش محو شده.*
جونگکوک : سلنا اتفاقی افتاده؟
سلنا:هاا؟ بله؟ چی؟
جونگکوک: حس کردم صدامو نمیشنوی...
سلنا: تو چجوری از چیزی که من ازش خبر نداشتم خبر داشتی؟ از کجا فهمیدی نقطه ضعفم چیه؟
جونگکوک: از حرفایی که داشتی راجب گذاشتهت میزدی فهمیدم تو با عشق بزرگ نشدی از عشق میترسی و برای همین اینو نقطه ضعفت دونستم و ازش برای ساکت کردنت استفاده
کردم.
*فکر نمیکردم انقدر آدم باهوشی باشه!!*
جونگکوک: چرا انقدر میخوای بری پایین؟
سلنا: از تو اتاق بودنم خسته شدم کوک، دیگه نمیتونم تحمل کنم اینجارو.
جونگکوک: میخوای بری پایین؟
سلنا: اگر نمیخواستم الان این اتفاق نمیوفتاد.
جونگکوک: پهلوت آسیب دیده نمیتونی خیلی راه بری.
*براید استایل بلندم کرد*
سلنا: آیی پهلوم.. لعنت بهتت ، این چه کاریههه ؟؟بزارم زمین.
جونگکوک: نکنه میخوای حرفمو تکرار کنم؟
سلنا: من که دوس دخترت نیستم اینجوری بلندم میکنی. از این حالتم خوشم نمیاد.
_هرچند خوشم نمیومد ولی اینجوری واقعا داشت دردم میومد پس دستمو دور گردنش انداختم
و پاهامو از بغل کمرش آوردم بیرون.
منو برد روی....
شرط: ۵ تا لایک🦋🗿
و ۹۳ نفریمون پیلیززز:)✨
اگر خوشت اومد زودتر به شرطا برسون و منو فالو کن تا پارتای
قبل و بعد رو بخونی..
*پارت قبلو به ۵ تا کامنت نرسوندید ولی چون ۸۸ نفر شدیم گذاشتم براتون*
۵.۱k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.