P

P21
45 دقیقه بعد اومدن بیرون دختره با لباس آویزونش خواست بره ک ته تا منو دید بازو دختره رو گرفت و در گوشش چیزی گفت بعد دختره ی بوسه ب لبای ته زد بعد ته یقه لباسش کُلا داشت میومد پایین روکشید ک کامل قشنگ اومد پایین دیگ بعد روی لباش کیس رفت میدونستم واسه در آوردن حرص منه پس سریع رد شدم و شکم دختره رو قلقلک دادم ک باعث شد لبای ته رو گاز بگیره بعد ته هولش داد و گفت

_اخخخخ چتهههه

زدم زیر خنده ک با نگاه ته خفه شدم و رفتم بالا تو اتاق بعد رفتم ی لباس پوشیده پوشیدم و از عمارت زدم بیرون تا اومدم بیرون دیدم هق همش جنگلههههه


دوباره برگشتم داخل

خونه.

ته و دختره داشتن میخندیدن

_چیشد راه پیدا نکردی گورتو گم کنی

£این کیه؟

_اشغال

£اوه پلاستیک زباله کجاست آخه میدونی زیادی بو میده این اشغال

بعد هردو زدن زیر خنده

منم بدون حرفی رفتم تو اتاقم

+دختره فاکینگ

فردا صبح با خوردم جسم محکمی ب سرم بیدار شدم
ی دختره دیگ بود
_رونا

¢جونم ددی

_بیا بغلم

¢هوی کلفت بلند شو و غذا درست کن انگار خونه خالست. اومدم ددیی

دختره رفت پایین از بالای

پله ها نگاه کردمشون دختره رفت نشست روی لوله ی ته

_فکر نمیکنی شیطون شدی

¢چرا آخه میدونی دلم شیطونی میخواد

_°خنده°

قلبم آتیش گرفت آخه اینقدر بد و بی رحم هر روز ی دختر میاره و میکنددش
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خماریییـ
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
#بی_تی_اس
دیدگاه ها (۱۳۹)

P 222 روز بعدویو تهحوصلع نداشتم هرزه اجاره کنم ک یادم اومد ا...

P22چشم هام رو ک باز کردم تو آی سیو بودم ک ی پرستار مرد اومد ...

P20دستشو گرفتم پرت کردم تو ماشینبعد رفتم سمت عمارتم ک تو جنگ...

P19_یسسسس+وایی کلممم_چیشدد+رفت_کجا رفتتت+سر قبرم، اسکل گیج ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط