طعم خون
#طعم_خون
PT:1
هیونجین(_)
ا.ت(+)
بقیه هم معلوم میشه
*هیونجین ویو*
رو نیمکت نشسته بودم و افرادی که رد میشدن بوی خونشون عالی بود. دلم میخواست طعم یکیشونو بچشم ولی اینجا مدرسس...
زنگ که خورد وارد کلاس شدیم و معلم وارد کلاس شد
علامت معلم ~
~امروز یه دانش آموز جدید داریم بهش خوش آمد بگین. بیا تو
اومد تو و یه دختر بود
+سلام.. ام.. من سئو ا.ت هستم.. خوشبختم..(خجالتی)
بچه ها: خوش اومدی
~برو اونجا کنار هیونجین بشین
_کنار من؟
اومد نشست و بوی خون دیوونه کننده ای داشت...
*ا.ت ویو*
کلاس بعد یک ساعت و نیم تموم شد. به سمت خونه رفتم تا اینکه صدای جیغ و داد یه مرد رو از تو کوچه شنیدم. اومدم و رفتم تو کوچه و دیدم که...
*هیونجین ویو*
خیلی وقت بود چیزی نخوردم و گرسنهم بود. یهو صدای جیغ زدن یکیو شنیدم و برگشتم
*ا.ت ویو*
اون هیونجین بود! بغل دستیم! داشت خون یکیو میخورد و کاملا شوکه شدم...
+ا..ا..این چیه؟
_تو اینجا چیکار میکنی ها؟
+د..داشتم میرفتم خ..خونه. چرا... داشتی خونشو... میخوردی؟
_سوال پرسیدن داره؟
+نکنه... نه اونا وجود ندارن...
_خون آشام؟ من خون آشامم. اونا وجود دارن
+ولی آخه چطوری...
_تو متوجه هویت من شدی پس نمیتونم بزارم زنده بمونی. امروز بوی خون تو دیوونم کرده بود
+نه لطفا! به هیچکس چیزی نمیگم... قول میدم!
_(با سرعت ومپایری اومد سمتش) چجوری بهت اعتماد کنم؟
+منظورت چیه... اگر تورو لو بدم با خیال اینکه میگیرنت غیر ممکنه... ومپایر راحت فرار میکنه...
_امشب از جونت میگذرم. بیا خونم... باید یه چیزی بهت نشون بدم
+چ..چه چیزی؟
>خودت میبینی
*ا.ت ویو*
رفتیم خونهش و دیدم که...
پایان پارت ۱ 🍔
امیدوارم خوشتون بیاد اگه نیومد کنسلش
میکنم یا یه فیک دیگه میزارم😊😉
PT:1
هیونجین(_)
ا.ت(+)
بقیه هم معلوم میشه
*هیونجین ویو*
رو نیمکت نشسته بودم و افرادی که رد میشدن بوی خونشون عالی بود. دلم میخواست طعم یکیشونو بچشم ولی اینجا مدرسس...
زنگ که خورد وارد کلاس شدیم و معلم وارد کلاس شد
علامت معلم ~
~امروز یه دانش آموز جدید داریم بهش خوش آمد بگین. بیا تو
اومد تو و یه دختر بود
+سلام.. ام.. من سئو ا.ت هستم.. خوشبختم..(خجالتی)
بچه ها: خوش اومدی
~برو اونجا کنار هیونجین بشین
_کنار من؟
اومد نشست و بوی خون دیوونه کننده ای داشت...
*ا.ت ویو*
کلاس بعد یک ساعت و نیم تموم شد. به سمت خونه رفتم تا اینکه صدای جیغ و داد یه مرد رو از تو کوچه شنیدم. اومدم و رفتم تو کوچه و دیدم که...
*هیونجین ویو*
خیلی وقت بود چیزی نخوردم و گرسنهم بود. یهو صدای جیغ زدن یکیو شنیدم و برگشتم
*ا.ت ویو*
اون هیونجین بود! بغل دستیم! داشت خون یکیو میخورد و کاملا شوکه شدم...
+ا..ا..این چیه؟
_تو اینجا چیکار میکنی ها؟
+د..داشتم میرفتم خ..خونه. چرا... داشتی خونشو... میخوردی؟
_سوال پرسیدن داره؟
+نکنه... نه اونا وجود ندارن...
_خون آشام؟ من خون آشامم. اونا وجود دارن
+ولی آخه چطوری...
_تو متوجه هویت من شدی پس نمیتونم بزارم زنده بمونی. امروز بوی خون تو دیوونم کرده بود
+نه لطفا! به هیچکس چیزی نمیگم... قول میدم!
_(با سرعت ومپایری اومد سمتش) چجوری بهت اعتماد کنم؟
+منظورت چیه... اگر تورو لو بدم با خیال اینکه میگیرنت غیر ممکنه... ومپایر راحت فرار میکنه...
_امشب از جونت میگذرم. بیا خونم... باید یه چیزی بهت نشون بدم
+چ..چه چیزی؟
>خودت میبینی
*ا.ت ویو*
رفتیم خونهش و دیدم که...
پایان پارت ۱ 🍔
امیدوارم خوشتون بیاد اگه نیومد کنسلش
میکنم یا یه فیک دیگه میزارم😊😉
۴.۳k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.