تو مال منی فصل ۲ پارت ۱۳

که یهو در اتاق باز شد

جانگ : دخترم خوبی

ا.ت اشکاش رو پاک کرد و دماغش رو بالا کشید وگفت

ا.ت : بله خوبم

جانگ در رو پشت سرش بست و رفت سمت ا.ت کنارش نشست و به نیم رخش خیره شد

جانگ : میدونم حالت خوب نیست داری اذیت میشی

ا.ت چیزی نگفت و فقط از پنجره اتاقش به بیرون نگاه میکرد

جانگ : مطمئنی نمی‌خوای ببخشیش

ا.ت : نه نمی‌خوام ( بغض )

جانگ : یادت میاد وقتی پیدات کردم کجا بودی

فلش بک به سه سال پیش

از زبان راوی

بادیگارد ها ا.ت رو یه گوشه انداختن پشت یک کارخونه خرابه
و رفتن که از خوش‌شانسی ا.ت اون کارخونه قرار بود توسط یه نفر خریده بشه اونم آقای جانگ

ویو جانگ
داشتم همین جوری دور و بر کارخونه رو یه نگاه مینداختم ببینم در کل دور ورش ممکنه چه چیز هایی باشه که صدای خر خر کردن یه نفر توجه من رو به خودش جلب کرد

آروم آروم رفتم سمت صدا و دیدم که یه دختر به سمت قلبش تیر خورده و داره به زور نفس می‌کشه و انگار خون توی گلوش گیر کرده و باعث شده بود خر خر کنه

رفتم سمتش رو روی پاهام گذاشتمش

جانگ : هی دختر خوبی .... هی

نگران شده بودم برای همین زنگ زدم تا ماشین رو بیارن اون قسمت کارخونه و دختره رو گذاشتن داخلش

تا بیمارستان جلوی خونش رو گرفتم وقتی رسیدیم بردمش تو و دکتر اومد و بردش

۱ ساعت بعد
ویو جانگ
۱ ساعتی میشه که اون دختر داخل اتاق عمل هست و منتظرم ببینم چی میشه

چند ساعت گذشت که دیدم دکتر از اتاق اومد بیرون و رفتم سمتش و گفت

دکتر : شما چه نسبتی با بیمار دارین

جانگ : خب بنده پدر بزرگشون هستم

دکتر : ببینید خداروشکر تیر به قلبش اصابت نکرده و ۱۰ سانت دور تر از قلب خورده و فقط برای استخون کتف مشکل پیش اومده و ما هم برای اینکه درست بشه پلاتین داخل استخوان کار گذاشتیم
و خداروشکر بیمار سالمه ولی ...


جانگ : ولی چی ...

دکتر : متاسفانه فرزند رو از دست دادیم به دلیل اینکه نیم ساعت الی ۴۵ دقیقه اکسیژن به بیمار نرسیده و انگار محکم
به زمین خوردن و به بچه هم ضربه خورده و متاسفانه بچه رو از دست دادیم

جانگ : اووو خیلی ممنون میتونم ببینمشون

دکتر : بله بفرمایید

جانم رفت تو اتاق که ا.ت رو از اتاق عمل منتقل کردن بودن به اونجا و دید که ا.ت به بیرون از پنجره خیره شده و آروم اشک میریزه

جانگ : سلام دخترم

ا.ت سرش رو برگردوند و خواست بلند بشه که جانگ کمکش کرد

ا.ت : سلام ، شما من رو نجات دادین

جانگ : بله ، بهتری دخترم

ا.ت : مرسی آقای ....

جانگ : جانگ

ا.ت : منم ا.ت هستم آقای جانگ مرسی ولی کاشکی میزاشتید میمردم

جانگ : خانم ا.ت فکر کنم با خبر شده باشید که فرزندتون رو از دست دادین ولی بهتره نا امید نشید

که یهو ....

۴۰ یا ۵۰ تا لایک
دیدگاه ها (۳۶)

که یهو ا.ت گفت ا.ت : اگر بدونید تو زندگی من چه اتفاقاتی افتا...

تو مال منی فصل ۲ پارت ۱۴ ( جا نشد ۵۰ تا لایک و ۳ تا فالو )

تو مال منی فصل ۲ پارت ۱۲

تو مال منی فصل ۲ پارت ۱۱

شوهر دو روزه پارت۸۳

شوهر دو روزه. پارت۷۸

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط