عشق و نفرت p 46

46.عشق و نفرت
ات : هوانگ همین الان پایان شراکت رو اعلام می‌کنم
هیون : نههه ( عربده )
——
جیهون : فکر نمیکردم آنقدر بد تموم شت
چان : هییی آنقدر فاز منفی نده شاید نظرش عوض شه
——
هیون : نه نه نه صبر کن باشه نه یعنی نه ( پا میشه و ترسیده میگه )
ات : موفق باشی میاد درو باز کنه که بره
یجی : خب دوستان اگر میخواید این رفاقت ادامه دار بشه جلوی ات رو بگیرین
بقیه : حله
هیون ویو
یه لحظه حس کردم اگر بره واقعا من هیچی نیستم پس تصمیم گرفتم با هر چی هست نگهش دارم

هیون ات رو میکشه و با سرعت تمام لبشو رو لبای ات میزاره و ات رو با تمام چیزی که داشت بغل میکنه
ات ویو
نمی‌دونم چرا ولی یه لحظه حس آرامش کردم و فقط وایسادم نمیدونستم به حرف کدوم گوش بدم مغزم که میگفت از روی هر چیزی که هست رد شو یا قلبم که میگفت اون کسیه که باهاش قراره شاد باشم
هیون : ( نفس نفس ) لطفا نرو تمام وجودمو برات میزارم فقط بمون
ات : ( شونه های هیون رو میگیره ) من متاسفم من تو همون پونزده سالگی تمام اعتمادمو نسبت به همه مردا از دادم
هیون : قول میدم قسم میخورم به هر کس میشناسی هیچوقت پشیمونت‌ نمیکنم

دوستان کرم دارم 😁
دیدگاه ها (۷)

عشق و نفرت p 47

عشق و نفرت p 48

عشق و نفرت p 45

عشق و نفرت p 44

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت ۲چند ساعت بعدویو اتمدرسه تموم ش...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۵#

گل وحشی منپارت ۲پدر ات: خفهههه شوووو...دختره ی هرزههه (و یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط