گربه کوچولوی من
گربه کوچولوی من
پارت سوم
ات:من خیلی دلم واسه والدینم تنگ شده
از طرفی هم عاشق یکی شدم
که اون دوست دختر داره
جیمین:هعیی
منم از یکی خوشم میاد ولی اون هیچ حسی بهم نداره
یه جورایی انگار واسش اضافیم
ات:اضافی بودن خیلی سخته
جیمین:درسته
امیدوارم درست بشه
ات:بهت کمک میکنم
جیمین:چی؟(تعجب)
ات:بهت کمک میکنم
در حد یه دوست دوست دارم(خجالت)
جیمین:بریم بخوابیم؟
امشب بغلم کن
بغل کردن یه گربه خیلی کیف میده(راست میگه)
ات:باشه🙂
نویسنده ویو
رفتن خوابیدن و اون شب جیمین(به صورت گربه)تو بغل ات خوابید
صبح بیدار شدن
* بعد صبحونه
ات:خب جفتتون پاشید بریل آماده شید
جیمین تو هم تبدیل به آدم شو
مانیی:کجا میریم؟
ات:خرید
مانیی و جیمین:چییییی؟
ات:جیمین میمونه پیش ما
پس به لباس نیاز داره
منو تو هم باید بگیریم
از این به بعد کار زیاد داریم
جیمین:وسیله هاتونم جم کنید(ریلکس)
ات:چرا وسیله ها؟
جیمین:میریم عمارت من
التبه اونجا امن نیست اما میتونم یکی دیگه بگیرم
مانیی و ات:😳😳
مانیی:دیشب اتفاقی افتاد؟
ات:نه چه اتفاقی مثلا؟
پاشید برید آماده شید
جیمین نظرم عوض شد گربه بمون
(اسلاید ۲ لباس ات و مانیی)
نویسنده ویو
ببخشید بنده بسیار زیاد گشادم
آقا رفتن خرید کردن بعد خسته کوفته اومدن خونه گرفتن خوابیدن فردای ا ن روزم وسایلشونو جم کردن رفتن عمارت جیمین اونجا با جنبه خفن جیمین آشنا شدن که جیمین چقد میتونه پولدار باشه
۳ ماه گذشت و اونا ادامه میدادن تا اون یارو رو پیدا کنن و بکشنش
هر لحظه ممکن بود جیمینو پیدا کنه........
برو پایین
جیمین از وقتی که ات رو دیده و از همون روز عاشقش شده
تو این ۳ ماه این احساسش بیشتر شد ولی جیمین اوایل راجع به احساسش مطمئن نبود
اما اونم نمیتونه احساسشو بیان کنه و به ات بگه
چون ات یکی رو دوست داره(پارت قبل گفت)
تازه اون دختری که جیمین تو پارت قبل گفت ات بود
اینم نکاتی که باید بدونید
شبتون بخیر
لاو یووو❤️❤️🫂
پارت سوم
ات:من خیلی دلم واسه والدینم تنگ شده
از طرفی هم عاشق یکی شدم
که اون دوست دختر داره
جیمین:هعیی
منم از یکی خوشم میاد ولی اون هیچ حسی بهم نداره
یه جورایی انگار واسش اضافیم
ات:اضافی بودن خیلی سخته
جیمین:درسته
امیدوارم درست بشه
ات:بهت کمک میکنم
جیمین:چی؟(تعجب)
ات:بهت کمک میکنم
در حد یه دوست دوست دارم(خجالت)
جیمین:بریم بخوابیم؟
امشب بغلم کن
بغل کردن یه گربه خیلی کیف میده(راست میگه)
ات:باشه🙂
نویسنده ویو
رفتن خوابیدن و اون شب جیمین(به صورت گربه)تو بغل ات خوابید
صبح بیدار شدن
* بعد صبحونه
ات:خب جفتتون پاشید بریل آماده شید
جیمین تو هم تبدیل به آدم شو
مانیی:کجا میریم؟
ات:خرید
مانیی و جیمین:چییییی؟
ات:جیمین میمونه پیش ما
پس به لباس نیاز داره
منو تو هم باید بگیریم
از این به بعد کار زیاد داریم
جیمین:وسیله هاتونم جم کنید(ریلکس)
ات:چرا وسیله ها؟
جیمین:میریم عمارت من
التبه اونجا امن نیست اما میتونم یکی دیگه بگیرم
مانیی و ات:😳😳
مانیی:دیشب اتفاقی افتاد؟
ات:نه چه اتفاقی مثلا؟
پاشید برید آماده شید
جیمین نظرم عوض شد گربه بمون
(اسلاید ۲ لباس ات و مانیی)
نویسنده ویو
ببخشید بنده بسیار زیاد گشادم
آقا رفتن خرید کردن بعد خسته کوفته اومدن خونه گرفتن خوابیدن فردای ا ن روزم وسایلشونو جم کردن رفتن عمارت جیمین اونجا با جنبه خفن جیمین آشنا شدن که جیمین چقد میتونه پولدار باشه
۳ ماه گذشت و اونا ادامه میدادن تا اون یارو رو پیدا کنن و بکشنش
هر لحظه ممکن بود جیمینو پیدا کنه........
برو پایین
جیمین از وقتی که ات رو دیده و از همون روز عاشقش شده
تو این ۳ ماه این احساسش بیشتر شد ولی جیمین اوایل راجع به احساسش مطمئن نبود
اما اونم نمیتونه احساسشو بیان کنه و به ات بگه
چون ات یکی رو دوست داره(پارت قبل گفت)
تازه اون دختری که جیمین تو پارت قبل گفت ات بود
اینم نکاتی که باید بدونید
شبتون بخیر
لاو یووو❤️❤️🫂
- ۹.۰k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط