گربه کوچولوی من

گربه کوچولوی من
پارت اول

ات ویو
با مانی بدو بدو از دانشگاه داشتیم میومدیم خونه داشت بارون می‌برید
اومدیم خونه رفتم حموم اومدم بیرون بعد مانیی رفت
داشتم موهامو خشک میکردم که یکی زنگ درو زد
رفتم درو باز کردم و دیدم یه گربه ی خیلی خوشکل مشکی روی زمینه
بلندش کردم آوردم تو خیس آب بود
مثل موش آب کشیده ولی اون.....
گربه ی آب کشیده بود🤣🤣
ات:تو چقدر خوشکلی
رفتم یه حوصله گرم آوردم گربه هرو پیچیدم توش
داشت گرم میشد کمکم خشک شد
مانیی اومد بیرون
مانیی:اخییییی چه نازه
ات این از کجا اومده؟
ات:درو باز کردم دیدم یکی اینو پشت در گذاشته
میخوام ازش مراقبت کنم
از نظرت ایرادی نداره؟
مانیی:آخه چه ایرادی داشته باشه
این خیلی نازه
رفتم از تو انباری یه کارتون برداشتم آوردم
یکم تمیزش کردم و یه بالش گذاشتم توش
یکم هم یه طرفشو س راخ کردم که بتونه رفت و آمد کنه و نور هم باشه
گربه رو گذاشتم توش
مانیی:اتتتتتت
بیا غذا
رفتم غذامو بخورم ولی اول مطمئن شدم که خوابیده
بعد غذا باید کلی درس میخوندم(چقد منه)
باید هر طور شده این ترمو پاس بشم
*۱۰ ساعت بعد
مانیی ویو
رو میز سر کتابا خوابم برده بود
رفتم دیدم ات هم خوابیده
یه پتو انداختم روش تا مریض نشه
راستی با صدای گربه بیدار شدم
چرا داره سر و صدا میکنه
رفتم دیدمش
یادم افتاد هیچی نخورده
بهش یکم غذا دادم و رفتم پیش ات
دستمو رو سرش کشیدم
من چند ماه ازش بزرگترم
باید مراقبش باشم
خیلی داره به خودش سخت میگیره:)
سرشو یکم نوازش کردم که بیدار شد
اول با چشمای خواب‌آلود بعد با یه لبخند نگام کرد
مانیی:ببخشید بیدار کردم
ات:اشکالی نداره
دیگه باید بیدار میشدم
ساعت چنده؟
مانیی:۴ و نیم صبح
ات:خوبه
باید یکم درس بخونم
امروز امتحان داریما
مانیی:حق با توعه
ولی قبلش بیا یه چیزی بخوریم
ات:هوم باشه
رفتم یه نودل آماده کردم که باهم بخوریم
ات اومد
غذا خوردیم و رفت تا درساش رو بخونه
مانیی:ات مجبور نیستی انقد سخت بگیریا
ات:چطور مگه؟
مانیی:هیچی.....
کلا میگم
نگرانتم
ات:من خوبم
نگران نباش(رفت بغلش کرد)
ات ویو
شروع کردم به درس خوندن و درست تا ساعت ۷ و ربع داشتم درس میخوندم
مانیی:ات دیگه کافیه
بیا باید بریم دانشگاه
دیر میشه ها....
رفتم آماده شدم و حرکت کردم سمت دانشگاه
*بعد دانشگاه
شت
دوباره داره بارون میاد ماهم که چتر نداریم
ناچار دویدیم رفتیم خونه
مانیی توی راه:امتحان چطور بود ات؟
ات:عالیییییی بود همه رو جواب دادم
رسیدیم
مثل همیشه اوه من رفتم و زودی اومدم
بعدشم مانیی رفت
و اومد بیرون
*۹ ماه بعد
ات ویو
اخیشششش
فردا یک شنبست تعطیلیمممم
برم بخوابم فقط
*چند ساعت بعد
بیدار شدم برم آب بخورم که چیزی که دیدم رو باور نمیکردم مانیی اومد
ات:توکی هستی هاان؟


کامنتا رو چک کنید
دیدگاه ها (۳۵)

گربه کوچولوی منپارت دومات:تو کی هستی و تو خونه ی من چیکار می...

گربه کوچولوی منپارت سومات:من خیلی دلم واسه والدینم تنگ شدهاز...

فیک جدیددرخواستینام:گربه کوچولوی منشخصیت ها:پارک جیمین ۲۸ سا...

بالاخرهات ویوامروز تولد جینه و من نمیدونم واسش چی بگیرمبا جی...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط