عشق تحت تعقیب

عشق تحت تعقیب
بخش سی‌ودوم
سونیک
شدو میره و منم میرم سراغ چندتا از کارهای عقب مونده‌م. داشتم روی قطعه‌ی آهنگم کار می‌کردم که صدای درو شنیدم...یکم ترسیدم ولی گفتم حتما شدو اومده. رفتم بیرون از اتاق و توی نشیمن رو دیدم. کسی نبود‌.
_ شدو...تویی که برگشتی؟
داشتم نزدیک در که میشدم یهو چیز محکمی خورد توی سرم و از حال رفتم...یکی...وارد خونه‌م شده...چشام تار میدید نتونستم کسی که اینکارو کرد و ببینم...از سرم داشت خون میومد سعی کردم برم بیرون اما افتادم و بیهوش شدم.
____________________
شدو
داشتم برمیگشتم خونه که دیدم چندتا پلیس و یک آمبولانس کنار خونه سونیک هستن. یعنی چیشده؟!! قلبم داشت تند میزد از ترس مونده بودم چیکار کنم. با عجله و سرعت رفتم نزدیک خونه‌ش. سیلور رو دیدم که رنگ‌وروش پریده بود.
_ سیلور!! چیشده؟؟ سونیک خوبه؟؟
سیلور: شدو!! من میخواستم که از تو اینو بپرسم، چرا پیش سونیک نبودی؟!!
_ من...من یه مشکل خانوادگی برام...پیش اومد واسه همین از سونیک اجاره گرفتم که برم...اما که برگشتم با این صحنه مواجه شدم.
سیلور: اصلا...نمیتونم درک کنم!! چرا باید براش این اتفاق بیوفته...انگار یکی وارد خونه شده و با یه چیز محکم زده تو سرش...الان بیهوشه و دکتر داره سرشو پانسمان میکنه...واقعا چرا؟؟
یهو دنیا رو سرم خراب شد...همه‌ش تقصیر منه...من اگه نمی‌رفتم به اون ماموریت مزخرف...این اتفاق‌ نمیوفتاد...احساس میکنم من باعثش شدم اگه اتفاق بدی براش بیوفته هیچوقت خودمو نمیبخشم. دیدمش که از خونه‌ش بیرون آوردنش، داشتن میبردنش بیمارستان. سرش بدجوری آسیب دیده، بیهوش و بی‌خبر. نمیتونستم نگاهش کنم و سریعا از اونجا فرار کردم...دیگه هیچوقت نمیخوام برم سمتش. من باعث این اتفاقاتم.
دیدگاه ها (۳۱)

عشق تحت تعقیب بخش سی‌وسومسونیکبا سردرد بدی از خواب بیدار شدم...

عشق تحت تعقیب بخش سی‌وچهارم سونیکوقتی کلاهمو از روی سرم بردا...

عشق تحت تعقیب بخش سی‌ویکمشدواون شب بهترین شب عمرم بود، دیدن ...

عشق تحت تعقیب بخش سیسونیکخیلی خوبه که فیلمی که شدو واسه‌ اول...

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

پارت ۱۰+ببین باید حرف بزنیم اینجور نمیشه-گفتم برو تو اتاق (د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط