عشق تحت تعقیب

عشق تحت تعقیب
بخش سی‌وسوم
سونیک
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم. سرم بدجوری درد میکرد...من الان بیمارستانم؟ شدو...شدو کجاست؟ تو این فکرا بودم که سیلور اومد.
سیلور: سونیک! حالت خوبه ببینم‌ چیزیت نشده؟
_ نه من خوبم همه‌چیز روبه‌راهه.
سیلور: خداروشکر...دیگه از نگرانی داشتم میمردم.
_ ببینم شدو کجاست اومده اصلا؟
سیلور: نهه...راستش از روزی که این اتفاق افتاد دیگه ندیدمش.
_ مگه چند روز گذشته؟!
سیلور: سه روزه که گذشته.
_ سه روز!! من باید برم پیشش.
سیلور: نه‌نه‌نه‌نه!! تو حالت خوب نیست امشب قراره بیای خونه من اونجا جات امن‌تره.
حرف سیلور رو قبول کردم و بعدظهر از بیمارستان خارج شدیم و رفتیم خونه سیلور.‌ خونه دنج و قشنگی بود.
_ این همه مدت باهات دوست بودم حتی خونه‌ت هم نیومدم.
سیلور: ههه...خب کارو بار بعضی وقتا همرو دور میکنه.
شب که شد دوست داشتم برم دنبال شدو. سیلور یه سر رفت بیرون و...منم فرصت رو غنیمت شمردم. حالم گرچه بد بود ولی شدو برام مهم‌تر بود، لباسی تنم کردم و از خونه رفتم بیرون میدونستم که کجاست. تنها یه جا میتونست باشه. داشتم میرفتم که صدای مردم و شنیدم.
[] میدونستی که سونیک امروز از بیمارستان خارج شده...میگن که توی این مدت هیچ خبری از بادیگاردش نبوده یعنی ناپدید شده؟
نه. اون حتما خودشو مقصر این جریان میدونه. ولی اون اصلا مقصر نیست. دلم براش تنگ شده دلم برای اون چشمای سرخ یاقوتی، اون لبخندهای شیرینش...دلم برای بوسه‌هاش برای خودش. بالاخره میرسم اونجا و وارد میشم.
_ ببخشید میتونید بهم بگید شدو کجاست؟
ناکلز: ببینم بچه‌جون...تو اصلا کی هستی که باهاش کار داری...اون اینحا نیست یا برو یا بد میبینی.
آخ که چقدر این ناکلز رو مخه. کلاهمو رو از روی سرم برداشتم و خودمو نشون دادم.
_ خب حالا قانع شدی که بگی؟
دیدگاه ها (۳۴)

عشق تحت تعقیب بخش سی‌وچهارم سونیکوقتی کلاهمو از روی سرم بردا...

عشق تحت تعقیب بخش سی‌وپنجمسونیک_ دیگه بسه شدو! مست کردنت هیچ...

عشق تحت تعقیب بخش سی‌ودومسونیکشدو میره و منم میرم سراغ چندتا...

عشق تحت تعقیب بخش سی‌ویکمشدواون شب بهترین شب عمرم بود، دیدن ...

خطوط موازی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط