عشق حاضر جواب من p102

یه دفعه منو در اغوش کرفت و همونجور که میرفت جلو میرفت اروم گفت:‬
‫- بچه پررویی دیگه خوبه دفعه قبل افتادی تو بغل من نه رو زمین که ناکار شی فسقلی!‬
‫بالاخره از اون قسمت پاساژ که انگار صابون زده بودن بیرون اومدیمو به بچه ها رسیدیم! ولی این‬
‫جمن دست وردار نبود هنوز منو سفت چسبیده بود بچه ها مشغول صحبت کردن با با اون اقا‬
‫-بلیط فروشه بودنو هواسشون به ما نبود! تقلا کردم که از اغوشش فاصله بگیرم که کنار گوشم با‬ ‫همون لحن خاصه همیشگیش گفت:‬
‫- انقدر وول نخور فکر نکنم جات بد باشه!‬
‫واقعا بد نبود! ( گل تو سر بیجنبت!) ولی خب نمیخواستم این حسو بفهمه واسه همین با لجبازی‬ ‫گفتم:‬
‫- اتفاقا جام خیلیم بد دارم اذیت میشم!‬
‫باز توجهی به حرفامو و تلقا کردم نکرد و خونسرد گفت:‬
‫- چه بهتر!‬
‫کم کم داشتم داغ میکرد واسه همین با التماس گفتم:‬
‫- جمین زشته ولم کن! ... مردم دارن نگامون میکنن ...‬
‫بعد از چند لحظه اروم ازم جدا شد ولی از پشت اروم تو گوشم گفت:‬
‫- بیخیال شدم نه بخاطر مردم بخاطر اینکه نمیخواستم اذیت بشی!‬
‫جوون؟!‬
‫و خیلی خونسرد کنارم واستادو طبق معمول دستاشو تو جیبه شلوارش کرد!‬
‫به همراه بچه ها کلی بلیطه تفریحی گرفتیم ... مطمئن بودم کلی بهمون خوش میگذره‬
‫همینجوری که داشتیم راه میرفتیم یه ان چشمم اوفتاد به چیزی که نباید میوفتاد
‫لارا... اون اینجا چیکار میکنه! ( منظورم لارا عشقه جیمینن)‬
‫با دیدنش حاله بدی پیدا کردم ... مثل استرس! دلم میخواست یه کاری کنم که جیمین نبینتش!‬
دیدگاه ها (۵)

عشق حاضر جواب منp103

عشق حاضر جواب من p104

عشق حاضر جواب من p101

عشق حاضر جواب من p100

آبنبات تلخ

جیمین فیک زندگی پارت ۹۳#

P7🍯یک ماه بعد//writer: در خونه باز شد و جیمین با چشمای که به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط