تو اولین پناهگاهی نبودی که بر سرم آوار شدی اما اولین پنا

تو اولین پناهگاهی نبودی که بر سَرم آوار شدی اما اولین پناهگاهی بودی که با تمام وجود امید داشتم امن و استوار بمانی.












-احتمالا تو هم هر شب کلافه به نقطه ایی خیره میشوی و مرا مرور میکنی-

بیست و دوم خرداد
نزدیک نیمه شب
#توهمات_یک_ذهن_مریض
دیدگاه ها (۱)

نیمه شب‌ها شمع روشن می‌کنم تا تورو توی شعله ببینم. از بین دو...

بعضی زخما هستن، فراموششون نکردی، درد هم می‌کنن، حتی جاشون می...

راست می‌گفت؛ عاشق که بشی قید خیلی چیزها رو می‌زنی، تن به خیل...

‏دلم برات تنگ شده؛ برای نصف شب سوالای فریکی پرسیدنات. واسه ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط