خاطرات یک آرمی فصل ۳ پارت ۳۷
خاطرات یک آرمی فصل ۳ پارت ۳۷
لندن - 15 فوریه 2007
+نظرت چیه؟
_وااییی خیلی قشنگه!
+این منو توییم..
_اوممم.. اون پسره منم؟
+نه.. تو که دخملی
_لباس پسره قشنگ تره آخه اصن من میخوام مشکی بپوشم! اینجوری نمیدوستم!!
+عروس ها که همیشه سفید میپوشن..
_خب من میخوام عروسی باشم ک مشکی میپوشه!!! اصلا نمیخوام عروسی! اه..
+خب یعنی دوس ندالی برا من لباس عروس بپوشی وانی؟!
_خب من موخام مشکی بپوشم!!
×وانیااا دخترم؟؟! بیا قشنگم باید بریم
_اومدم مامااان!
+وانی.. بازم میای؟
_آله میام! خودافظ!
+اوهوم.. خودافظ..
تهران - 14 مرداد ۱۳۹۵
((وانیا))
+سلام اهالی خانه!! من آمدم!!
_چرا هر چی زنگ زدم جواب ندادی؟!
+درگیره امتحانات بورسیه بودم..
_خب تموم شد شکره خدا؟
+آره فقط باید الان منتظره نتیجه ها باشیم
_من صدبار میگم ک نمیخواد بری جایی به اون دوری! حداقل لندنی! آلمانی! حداقل اونجا آشنا داریم راه بره راه خانوم میگه میخوام برم کره! آخه اون چشم تنگا چی دارن که از صبح تا شب راه میری اسمشونو صدا میزنی!
+مامان گفتم که فقط درسه.. ۴ سال بیشتر طول نمیکشه برمیگردم باز! به دخترت افتخار نمیکنی ۱۶ سالشه ولی چجوری تا اینجا تلاش کرده درساشو زودتر از بقیه تموم کرده؟
_کجا تموم کرده؟ خب همین دانشگاه تهران ببین...
+اهههه مامی! اونجا بدرد نمیخوره..
_تو اصن فرهنگ اونارو میدونی؟! زبون چینگ چنگوشون رو میدونی؟
+الحمدالله! مادررر! بخدا کره ایا نمیگن چینگ چنگ چونگ! به والله! که نمیگن به بالله که نمیگن! خدایااا صبررر..
_نری اونجا باز از اون ۷ تا دختر زار بزنی!
+مامان اونا پسرن!!! چرا هیت میدی الکی؟
_کجا این همه آرایش میکنن! موهاشون رو رنگ میگنن! نمیدونم...
+مامان چرا همه فکر میکنن پسری ک موهاشو رنگ کنه شبیه دختراست؟! یا دخترایی ک موهاشون رو کوتاه میکنن شبیه پسراس؟! همین نژادپرست بودنه کشوره ماست ک به قدره ناچیزی بهمون اهمیت داده نمیشه! خسته شدم از این کشور! خسته شدم از این آدمای اینجا!! این علاقمه مامان! خیلیا آرزوی این کاره منو دارن! من چقدر باید سره این مسائل با شما بحث کنم؟! زشته بخدا!!!!
سئول - ۳ آوریل ۲۰۱۸
+خب باید این قسمت گونهتون برش داده بشه تا چشماتون حالت زاویه دار بگیره.. ولی به نوبه ی خودتون صورت جذابی دارید مطمئنید که میخواین با جراحی پلاستیک متحولش کنید؟!
_آره دکتر تصمیمو گرفتم
+باشه پس ساعت ۱۸ دوباره برگردید تا اقدامات لازم رو انجام بدید
_ممنون دکتر، خسته نباشید
از مطب زدم بیرونو به گوشیم نگاه کردم.
یه عالمه میسکال و اس از بابا و مامان بود.
+هه.. الان فهمیدید که یه دختر دارید؟! وانیاتون دیگه مرد!
ادامه دارد...
.
.
.
.
.
.
.
لندن - 15 فوریه 2007
+نظرت چیه؟
_وااییی خیلی قشنگه!
+این منو توییم..
_اوممم.. اون پسره منم؟
+نه.. تو که دخملی
_لباس پسره قشنگ تره آخه اصن من میخوام مشکی بپوشم! اینجوری نمیدوستم!!
+عروس ها که همیشه سفید میپوشن..
_خب من میخوام عروسی باشم ک مشکی میپوشه!!! اصلا نمیخوام عروسی! اه..
+خب یعنی دوس ندالی برا من لباس عروس بپوشی وانی؟!
_خب من موخام مشکی بپوشم!!
×وانیااا دخترم؟؟! بیا قشنگم باید بریم
_اومدم مامااان!
+وانی.. بازم میای؟
_آله میام! خودافظ!
+اوهوم.. خودافظ..
تهران - 14 مرداد ۱۳۹۵
((وانیا))
+سلام اهالی خانه!! من آمدم!!
_چرا هر چی زنگ زدم جواب ندادی؟!
+درگیره امتحانات بورسیه بودم..
_خب تموم شد شکره خدا؟
+آره فقط باید الان منتظره نتیجه ها باشیم
_من صدبار میگم ک نمیخواد بری جایی به اون دوری! حداقل لندنی! آلمانی! حداقل اونجا آشنا داریم راه بره راه خانوم میگه میخوام برم کره! آخه اون چشم تنگا چی دارن که از صبح تا شب راه میری اسمشونو صدا میزنی!
+مامان گفتم که فقط درسه.. ۴ سال بیشتر طول نمیکشه برمیگردم باز! به دخترت افتخار نمیکنی ۱۶ سالشه ولی چجوری تا اینجا تلاش کرده درساشو زودتر از بقیه تموم کرده؟
_کجا تموم کرده؟ خب همین دانشگاه تهران ببین...
+اهههه مامی! اونجا بدرد نمیخوره..
_تو اصن فرهنگ اونارو میدونی؟! زبون چینگ چنگوشون رو میدونی؟
+الحمدالله! مادررر! بخدا کره ایا نمیگن چینگ چنگ چونگ! به والله! که نمیگن به بالله که نمیگن! خدایااا صبررر..
_نری اونجا باز از اون ۷ تا دختر زار بزنی!
+مامان اونا پسرن!!! چرا هیت میدی الکی؟
_کجا این همه آرایش میکنن! موهاشون رو رنگ میگنن! نمیدونم...
+مامان چرا همه فکر میکنن پسری ک موهاشو رنگ کنه شبیه دختراست؟! یا دخترایی ک موهاشون رو کوتاه میکنن شبیه پسراس؟! همین نژادپرست بودنه کشوره ماست ک به قدره ناچیزی بهمون اهمیت داده نمیشه! خسته شدم از این کشور! خسته شدم از این آدمای اینجا!! این علاقمه مامان! خیلیا آرزوی این کاره منو دارن! من چقدر باید سره این مسائل با شما بحث کنم؟! زشته بخدا!!!!
سئول - ۳ آوریل ۲۰۱۸
+خب باید این قسمت گونهتون برش داده بشه تا چشماتون حالت زاویه دار بگیره.. ولی به نوبه ی خودتون صورت جذابی دارید مطمئنید که میخواین با جراحی پلاستیک متحولش کنید؟!
_آره دکتر تصمیمو گرفتم
+باشه پس ساعت ۱۸ دوباره برگردید تا اقدامات لازم رو انجام بدید
_ممنون دکتر، خسته نباشید
از مطب زدم بیرونو به گوشیم نگاه کردم.
یه عالمه میسکال و اس از بابا و مامان بود.
+هه.. الان فهمیدید که یه دختر دارید؟! وانیاتون دیگه مرد!
ادامه دارد...
.
.
.
.
.
.
.
۱۴.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.