بهم گفت اعتراف کن
بهم گفت اعتراف کن
گفتم میترسم بمیرم
گفت چرا
گفتم میترسم بمیرم، مادرم بیاد بالا سرم هی گریه کنه.
دهنش خشک بشه، موهاش پریشون بشه، صورت زیباش بهم بریزه..
"میترسم بمیرم پدرم بیاد بالا سرم، ببینم کمرش خم شده، با دستش هی میزنه تووو سرش، میگه چشاتو وا کن بابا جان، چشاتو واکن عمر من.
میترسم رفیقم بیاد بگه فلانی، این رسمش نبودا.
ما قول و قرار داشتیم مشتی ما با هم دست رفاقت داده بودیم رفیق
گفت همین
گفتم نه
میترسم بمیرم اونیکه یه روزی ته نامردی رو کرد بود؟بیاد... اما جلو نیاد.
اون عقب وایسه بگه
منو ببخش منو ببخش
و من دیگه نشه بهش بگم فلانی
من تو رو همون روزی که رفتیی....بخشیدم
فقط نمیدونم چرا تهش... آه کشیدم
فقط نمیدونم چرا دیگه یه روز خوش هم ندیدم.
ولی یادمه
یادمه که بخشیدم.
اما اون هنوز با خودش حرف بزنه و بگه
کاش زودتر زنگ میزدم، کاش آدم بودم، کاش دلت رو نشکسته قودم، اصلا کاش من جای تو رفته بودم. کاش من مرده بودم
میترسم بمیرم
من هنوز با خیلیا کار دارم
هنوز چشمای مادرم رو دوست دارم
هنوز عمر پدرمم
میترسم بمیرم
#حسین_سلیمانی
گفتم میترسم بمیرم
گفت چرا
گفتم میترسم بمیرم، مادرم بیاد بالا سرم هی گریه کنه.
دهنش خشک بشه، موهاش پریشون بشه، صورت زیباش بهم بریزه..
"میترسم بمیرم پدرم بیاد بالا سرم، ببینم کمرش خم شده، با دستش هی میزنه تووو سرش، میگه چشاتو وا کن بابا جان، چشاتو واکن عمر من.
میترسم رفیقم بیاد بگه فلانی، این رسمش نبودا.
ما قول و قرار داشتیم مشتی ما با هم دست رفاقت داده بودیم رفیق
گفت همین
گفتم نه
میترسم بمیرم اونیکه یه روزی ته نامردی رو کرد بود؟بیاد... اما جلو نیاد.
اون عقب وایسه بگه
منو ببخش منو ببخش
و من دیگه نشه بهش بگم فلانی
من تو رو همون روزی که رفتیی....بخشیدم
فقط نمیدونم چرا تهش... آه کشیدم
فقط نمیدونم چرا دیگه یه روز خوش هم ندیدم.
ولی یادمه
یادمه که بخشیدم.
اما اون هنوز با خودش حرف بزنه و بگه
کاش زودتر زنگ میزدم، کاش آدم بودم، کاش دلت رو نشکسته قودم، اصلا کاش من جای تو رفته بودم. کاش من مرده بودم
میترسم بمیرم
من هنوز با خیلیا کار دارم
هنوز چشمای مادرم رو دوست دارم
هنوز عمر پدرمم
میترسم بمیرم
#حسین_سلیمانی
۱۲.۲k
۰۵ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.