عشق تلخ
عشق تلخ
part 14
#رضا
خیلی دیرم شده بود.سر ساعت به قرار نرسیدم اما خداروشکر تو کافه نشسته بود.وارد کافه شدم.بهش سلام کردم و نشستم رو صندلی.
_سلام
+سلام آقای برزگر .وقت بخیر
_خوبی
+مچکرم
_خوب خواستم یه سری موضوع بت بگم که واقعا باید رودر رو میگفتم
+جانم من گوش میدم
_شما نمیخواستین چیزی بگین.
+چرا میخواستم بگم..
_خوب بگین دیه
+آقای برزگر
_خوب بگو رضا
+من با همون برزگر راحت ترم.ببخشید.من یه مادر مریض تو خونه دارد که جز من هیچ سرپناهی نداره.من یه لحظم فکرش از سرم بیرون نمیره.گیر و گرفتاری های زیادی دارم که شنا بیای تو زندگیم به دو روز نکشیده خودت میری.من یه دختر تنهام که جز مامانم کسیو ندارم.بابامو به خاطر یه سری مسائل کاری کشتن .تک فرزندم هستم.من معاشرت با پسرا رو بلد نیستم ولی خوب خواستم این مسائل بهتون بگم در جریان باشید
_خوب من پشتتم.دنیا خانم...((من مُردمممم))
+من الان تو این وضعیتم که هم مامانم مریضه هم کنکوریم .جز این دو تا مسائل نمیتونه فکرمو درگیر کنه
_من بهتون کمک میکنم من خودمم مشکل زیاد دارم.کیه کا مشکل نداشته باشه.پشت همیم.یه وقتایی شما یه وقتایی من
+سر این مسائل دو سه روز فکرم درگیره ،یه کم دیگه وقت بدید .درکم کنین
ممنون
_اوکی
+شما نمیخواستی حرفی بزنی
_تو دلم گفتم اگه بفهمه حتی یه دقیقه دیگه ام بهم فکر نمیکنه من عاشق شده بودم و بد تو دلم غوغا بود اما....
یهو با صدای مسیج گوشیم از افکارم اومدم بیرون
+گوشیتون ...
_شوگر مامیه لئو بود((اسمش=سارا)) رضا نمیای خونه مهمونا رسیدناااا.کدوم گوریییی
+نمیخواین صحبت کنین؟؟
_همه عالم و آدم دست به یکی کردن نتونم چیزی بگم
+ببخشید دنیا خانم فعلا یه کار خیلی مهم واسم پیش اومده باید زودتر برم
_ینی چی .شما ..
+واقعا ببخشید خیلی مهمه بعد با هم صحبت میکنیم خیلی عذر میخوام
#مهراب
به رضا پیم دادم
رضا داداش این زنت خیلی تهدید میکنه هاااا میگه رضا کجاس مهمونا همه میگن دوماد کجا رفته پَ خودتو زود برسون
#رضا
پامو گذاشتم رو پدال گاز و سریع روندم به سمت خونههه ....
ادامه دارد
part 14
#رضا
خیلی دیرم شده بود.سر ساعت به قرار نرسیدم اما خداروشکر تو کافه نشسته بود.وارد کافه شدم.بهش سلام کردم و نشستم رو صندلی.
_سلام
+سلام آقای برزگر .وقت بخیر
_خوبی
+مچکرم
_خوب خواستم یه سری موضوع بت بگم که واقعا باید رودر رو میگفتم
+جانم من گوش میدم
_شما نمیخواستین چیزی بگین.
+چرا میخواستم بگم..
_خوب بگین دیه
+آقای برزگر
_خوب بگو رضا
+من با همون برزگر راحت ترم.ببخشید.من یه مادر مریض تو خونه دارد که جز من هیچ سرپناهی نداره.من یه لحظم فکرش از سرم بیرون نمیره.گیر و گرفتاری های زیادی دارم که شنا بیای تو زندگیم به دو روز نکشیده خودت میری.من یه دختر تنهام که جز مامانم کسیو ندارم.بابامو به خاطر یه سری مسائل کاری کشتن .تک فرزندم هستم.من معاشرت با پسرا رو بلد نیستم ولی خوب خواستم این مسائل بهتون بگم در جریان باشید
_خوب من پشتتم.دنیا خانم...((من مُردمممم))
+من الان تو این وضعیتم که هم مامانم مریضه هم کنکوریم .جز این دو تا مسائل نمیتونه فکرمو درگیر کنه
_من بهتون کمک میکنم من خودمم مشکل زیاد دارم.کیه کا مشکل نداشته باشه.پشت همیم.یه وقتایی شما یه وقتایی من
+سر این مسائل دو سه روز فکرم درگیره ،یه کم دیگه وقت بدید .درکم کنین
ممنون
_اوکی
+شما نمیخواستی حرفی بزنی
_تو دلم گفتم اگه بفهمه حتی یه دقیقه دیگه ام بهم فکر نمیکنه من عاشق شده بودم و بد تو دلم غوغا بود اما....
یهو با صدای مسیج گوشیم از افکارم اومدم بیرون
+گوشیتون ...
_شوگر مامیه لئو بود((اسمش=سارا)) رضا نمیای خونه مهمونا رسیدناااا.کدوم گوریییی
+نمیخواین صحبت کنین؟؟
_همه عالم و آدم دست به یکی کردن نتونم چیزی بگم
+ببخشید دنیا خانم فعلا یه کار خیلی مهم واسم پیش اومده باید زودتر برم
_ینی چی .شما ..
+واقعا ببخشید خیلی مهمه بعد با هم صحبت میکنیم خیلی عذر میخوام
#مهراب
به رضا پیم دادم
رضا داداش این زنت خیلی تهدید میکنه هاااا میگه رضا کجاس مهمونا همه میگن دوماد کجا رفته پَ خودتو زود برسون
#رضا
پامو گذاشتم رو پدال گاز و سریع روندم به سمت خونههه ....
ادامه دارد
۱۳.۵k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.