طعمشهرت

#طعم_شهرت
PT.۴
وارد اتاق دنس شدیم سعی میکردم تموم پارتارو طبق چیزی که مربی هوانگ درس داده بود انجام بدم
توی بعضی از قسمت ها اون پسره که اسمش لعو بود دست به باسنم میزد

+حواست کجاست

¢پیش تو(با شیطنت)

حول زده خواستم از اتاق بیام بیرون که دستمو کشید و چسبوندم به دیوار

¢کجا

+ولم کن عوضی(داد)

<ویو هیونجین>
هیجان داشتم این اولین باری بود که مربیگری میکردم این دختره که تازه اومده بود خیلی کیوت بود خواستم برم ببینم که اوضاع چطوره که با صدای جیغش مواجه شدم

_اینجا چه خبره؟(داد)

+کمکم کننن

پسره دستش زیر دامن ا.ت بود و سعی داشت یکارایی بکنه عصبی یه مشت تو دهنش خوابوندم و نشستم روشو تا تونستم زدمش

+ل..لطفا ولش کنین

بسه
_برو بیرونن

+نکننن

دیدم داره گریه میکنه از روش بلند شدم و گزارش اون عوضیو دادم دست ا.ت رو گرفتم و بردم توی یکی از این اتاقا
_هی حالت خوبه؟!

+...(گریه)

_با توام جواب بده

+نمیدونم

_اجرارو میندازم واسه فردا

+نه میخوام تمومش کنم

_مطمعنی؟!

+اره
<ویو ا.ت>

ساعت ۱۲ شده بود و یک پسر از گروهمون اخراج شد الان ۲ پسر با منو لنا بودن
دو به دو تقسیم شدیم

¥هی ا.ت خوبی؟! مربی هوانگ همه چیو برام توضیح داد

+خوبم لنا الان  حوصله تعریف کردن رو ندارم

¥خیلی خب

وقت نکردم با اون پسر تمرین کنم ولی خب خیالم راحت بود چون بالاسرش یه مربی خوب بود لینو


ساعت ۱ شب شد و ما اون دنسو  تموم کردیم بهتر از چیزی بود که انتظار داشتم
توی راهرو به اتاقم میرفتم که اقای هوانگ رو دیدم
+واقعا ازتون ممنونم

_با اینکه روز سختیو داشتی بهت تبریک میگم واقعا عالی بودی

+به لطف شما

_باید بهت بگم که اینجور اتفاقات اینجا زیاد میوفته ایدلی کار اسونی نیس اگه فکر میکنی از پسش برنمیای همین الان تمومش کن


حس بدی از حرفش پیدا کردم ینی میخواست من ادامه ندم؟ یا میخواست ریکشنمو ببینه ؟

با لبخندی سر تکون دادم و ازونجا دور شدم و به سمت اتاق مشترک خودم و لنا و اون ۲ تا پسر رفتم
اتاق کوچیکی بود ولی خیالم از پسرا راحت بود مثل برادرم بودن

پایان پارت ۴🐆