طعم شهرت
#طعم_شهرت
PT.۲
¥هی ا.تتت
+لنااا
¥بیا من برات جا گرفتم(با داد)
به سختی از لابه لای اون همه دختر پسر رد شدم خیلیاشون از سر حرص که جلوتر رفتم بهم طعنه میزدن ولی بیخیال به جلو حرکت کردم که تا خواستم برسم به لنا صداش زدن
اونم روشو برگردوند و با استرس رفت رو صحنه . مربی های سخت گیر کمپانی های وایجی و جی وای پی اونجا بودن تا اجراهامونو ببینن ماهم تماشاگر بودیم اما هیچکدومشون حسی که خوندن لنارو بهم داد نمیداد (چی شد؟!🗿😂)
بعد از اجرای لنا وقتی دیدن داورا هیچی نگفتن مدیر دانشگاه از لنا خواست بیاد پایین ولی با شنیدن صدای یه پسر از دور و ۷ تا پسر پشت سرش همه نگاها به سمت اونا رفت ۸ پسر درسته گروه استری کیدز بزرگترین گروه پسر جی وای پی
داورا به احترامشون بلند شدن و بعد از صحبت کردن لنارو به گروه کاراموزا وارد کردن بیشتر از خودش من خوشحال بودم گروه ۱۰ نفره تقریبا پر شده بود که لنا از یکی از پسرای اون گروه که فکر کنم اسمش جونگین بود خواست که منم بخونم و شانسمو امتحان کنم اونم با یه لبخند درخواستشو قبول کرد و منم شروع به خوندن کردم
نگاهای سنگین خیلیارو رو خودم حس کردم حس خیلی خوبی بود حسی که انگار وسط یه کنسرت بزرگ با میلیون ها فن هستم
هزاران نفر و ۵داور و ۸ پسر که برای اون کمپانی خیلی مهم بودن داشتن صدای منو میشنیدن خیلی بااحساس و همونطور که تمرین کرده بودم اجرا کردم
پایان پارت ۲🐼
کم بود بخشید🥺
PT.۲
¥هی ا.تتت
+لنااا
¥بیا من برات جا گرفتم(با داد)
به سختی از لابه لای اون همه دختر پسر رد شدم خیلیاشون از سر حرص که جلوتر رفتم بهم طعنه میزدن ولی بیخیال به جلو حرکت کردم که تا خواستم برسم به لنا صداش زدن
اونم روشو برگردوند و با استرس رفت رو صحنه . مربی های سخت گیر کمپانی های وایجی و جی وای پی اونجا بودن تا اجراهامونو ببینن ماهم تماشاگر بودیم اما هیچکدومشون حسی که خوندن لنارو بهم داد نمیداد (چی شد؟!🗿😂)
بعد از اجرای لنا وقتی دیدن داورا هیچی نگفتن مدیر دانشگاه از لنا خواست بیاد پایین ولی با شنیدن صدای یه پسر از دور و ۷ تا پسر پشت سرش همه نگاها به سمت اونا رفت ۸ پسر درسته گروه استری کیدز بزرگترین گروه پسر جی وای پی
داورا به احترامشون بلند شدن و بعد از صحبت کردن لنارو به گروه کاراموزا وارد کردن بیشتر از خودش من خوشحال بودم گروه ۱۰ نفره تقریبا پر شده بود که لنا از یکی از پسرای اون گروه که فکر کنم اسمش جونگین بود خواست که منم بخونم و شانسمو امتحان کنم اونم با یه لبخند درخواستشو قبول کرد و منم شروع به خوندن کردم
نگاهای سنگین خیلیارو رو خودم حس کردم حس خیلی خوبی بود حسی که انگار وسط یه کنسرت بزرگ با میلیون ها فن هستم
هزاران نفر و ۵داور و ۸ پسر که برای اون کمپانی خیلی مهم بودن داشتن صدای منو میشنیدن خیلی بااحساس و همونطور که تمرین کرده بودم اجرا کردم
پایان پارت ۲🐼
کم بود بخشید🥺
۴.۴k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.