در باز می شود و کارولین پا می گذارد توی ایوان و کنارشان

🦋در باز می شود و کارولین پا می گذارد توی ایوان و کنارشان می ایستد. جاستین و توماس نگاهش می‌کنند. کارولین لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید:
- امشب تولد مورگانه. می خوام کمی درباره اش حرف بزنم......
مکث می کند و به آسمان نگاه می‌کند و ادامه می‌دهد.
- اون سال‌های سال توی شهرهای مختلف کنار مسلمون ها زندگی کرد.

🦋 شاید توی خیلی از اون شهرها تنفرش از اسلام بیشتر و جدی تر شد. یک بار توی یکی از نامه هایش نوشته بود که مسلمان ها کثیف ترین موجودات روی زمین هستند.
اما وقتی وارد شهر نجف شد، و یک سال آنجا زندگی کرد، نگاش به دنیای اسلام عوض شد.
به جاستین نگاه می‌کند. و ادامه می‌دهد:

🦋- هنوز نامه هایی را که از نجف برام فرستاده دارم. نامه به نامه می شه تغییر را توی مورگان کشف کرد.
به آسمان نگاه می کند.
- شب ها می رفت به یک عبادتگاه معروف توی نجف اون جا بیدار می نشست تا صبح.از همون جا برام نامه می نوشت‌.

🦋توی تک تک نامه ها از من خواسته که باید یک بار برم و اون شهر و اون عبادتگاه را از نزدیک تماشا کنم.
به جاستین اشاره می کند و می گوید:
-شما اون عبادتگاه را از نزدیک دیدید؟ جاستین سری تکان می دهد.
-بله. اون عبادتگاه به یکی از همون دوازده انسان پاک تعلق داره. اتفاقا اون کتابی که بهتون دادم و دارید می خونید هم درباره یکی دیگه از اون دوازده انسان پاک هست.

#گریه_های_مسیح
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🦋خواب دیدم تمام مردم دنیا، همه با لباس های خواب راه راه یک ...

🦋توماس به جعبه نقره نگاه می کند. با تعجب فرو رفتگی گلوله رو...

🦋جاستین سری تکان می دهد. توماس مقداری از کیک را به دهان می ب...

🦋داستان این کتاب، با آشنایی یک پرستار انگلیسی مسیحی و مرد مس...

توجیح چیست

black flower(p,283)

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 67 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩وقت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط