ولی فهمیدم که جونکوک اومد بالای سرم و نشست کنارم
ولی فهمیدم که جونکوک اومد بالای سرم و نشست کنارم
+بخواب بیب فردا با هم حرف میزنیم (خیلی آروم )
بعد پتو رو کنار زد و گونمو بوسید و رفت لباسشو عوض کرد و با بالا تنه لخت اومد رو تخت و بغلم کرد
_ولم کن
+بخواب
_گفتم ولم کن
+نمیکنم ساکت خیلی خستم میخوام بخوابم
سرمو بوسید و بعد دیدم فایده ای نداره تقلا کردن کم کم خواب رفتم
صبح روز بعد
از زبان یونا :
ازخواب بیدار شدم روز نحسی در انتظارم بود به خیالم بلند شدم و رفتم لباسمو عوض کردم جونکوک نبود اصن به من چه هر جهنمیه خوب رفتم جلو آینه شده بودم راهبه(😂) خیلی ترسناک شده بودم آرایشم تو صورتم پخش شده بود رفتم و آرایشمو پاک کردم و صورتمو شستم و اومدم بیرون قیچی رو برداشتم و لباسه رو تیکه تیکه کردم و گریه کردم و بعد بلند شدم و رفتم بیرون از اتاق آروم رفتم پایین تو سالن نشسته بود جونکوک تا منو دید اومد سمتم
+صبح به خیر بیب
_صبح به خیر (اروم و سرد )
دستمو گرفت و گفت
+بریم تو سالن میخوام باهات حرف بزنم
منو برد تو سالن و نشستیم کنار هم مچ دستم که بر اثر محکم گرفته بودش کبود شده بود رو گرفت
+این کارو من با بیبیم کردم
_نه کار عممه
+من متاسفم عشقم من دیشب خیلی عصبی شدم ازیه طرف مست بودم چرت پرت زیاد میگفتم
_مهم نیس (سرد)
+چرا ناراحتی از دستم هنوز
_بهم گفتی هرزه ناراحت نباشم (بغض)
+دورت بگردم بیب منو ببخش
بغلم کرد و گونمو که زده بود تو صورتمو بوسید....
+بخواب بیب فردا با هم حرف میزنیم (خیلی آروم )
بعد پتو رو کنار زد و گونمو بوسید و رفت لباسشو عوض کرد و با بالا تنه لخت اومد رو تخت و بغلم کرد
_ولم کن
+بخواب
_گفتم ولم کن
+نمیکنم ساکت خیلی خستم میخوام بخوابم
سرمو بوسید و بعد دیدم فایده ای نداره تقلا کردن کم کم خواب رفتم
صبح روز بعد
از زبان یونا :
ازخواب بیدار شدم روز نحسی در انتظارم بود به خیالم بلند شدم و رفتم لباسمو عوض کردم جونکوک نبود اصن به من چه هر جهنمیه خوب رفتم جلو آینه شده بودم راهبه(😂) خیلی ترسناک شده بودم آرایشم تو صورتم پخش شده بود رفتم و آرایشمو پاک کردم و صورتمو شستم و اومدم بیرون قیچی رو برداشتم و لباسه رو تیکه تیکه کردم و گریه کردم و بعد بلند شدم و رفتم بیرون از اتاق آروم رفتم پایین تو سالن نشسته بود جونکوک تا منو دید اومد سمتم
+صبح به خیر بیب
_صبح به خیر (اروم و سرد )
دستمو گرفت و گفت
+بریم تو سالن میخوام باهات حرف بزنم
منو برد تو سالن و نشستیم کنار هم مچ دستم که بر اثر محکم گرفته بودش کبود شده بود رو گرفت
+این کارو من با بیبیم کردم
_نه کار عممه
+من متاسفم عشقم من دیشب خیلی عصبی شدم ازیه طرف مست بودم چرت پرت زیاد میگفتم
_مهم نیس (سرد)
+چرا ناراحتی از دستم هنوز
_بهم گفتی هرزه ناراحت نباشم (بغض)
+دورت بگردم بیب منو ببخش
بغلم کرد و گونمو که زده بود تو صورتمو بوسید....
۳۲.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.