عشق غیر منتظره
عشق غیر منتظره
last part ( p7)
سانا : خودمون دیدیم تو جئون رو توی بار بوس.یدی
_ من مست بودم
سانا : معلومه که ازش خوشت میاد
_ اینطور نیست ، من به پدر خیانت نمیکنم
سانا : ولی کردی ، امروز عصر اعدام میشی
_ چییییییییییییییییی؟ من دوستتم سانا ، من به وایل خیانت نمیکنم
سانا : من نمیتونم کاری کنم ، این دستور پدر خوانده بود
_ امکان نداره ، اون منو بزرگ کرده ، چرا باید اعدامم کنه ؟
سانا : چون تو بهش پشت کردی
_ گوش کن
که دیدم رفت ، و زدم زیر گریه ، آخه چرا من ؟ یعنی درست میگه ؟ پدر خوانده گفته ؟ امکان نداره ، وایسا ، اون دیگه کیه
_ توکی هستی ؟
ماسکشو در اورد
_ تهیونگگگ
و رفتم بغلش کردم
_ دلم برات تنگ شده بود
× منم همین طور
و منو بوسید >3
× باید از اینجا بری بیرون
_ نه ، باید قبلش با پدر خوانده حرف بزنم
× وقت نداریم بیا
که دیدیم سانا اینجاست
سانا : تهیونگ تو به ما خیانت کردی
_ اون تقصیری نداره
سانا : موقع اعدامش به تو هم ۱۰۰ شلاق میزنم
×من رو بجای اون بکش
_ نه
سانا : کافیه ، دیگه وقتشه
نگهبانا اومدن تو و مارو دسگیر کردن و بردنمون حیاط ، و دست هامو با طناب بستن و بلندم کردن ، روی هوا بودم و شروع کردن به شلاق زدن به منو ته
تهیونگ از درد نمیتونست چشماشو باز کنه ، منم دیگه جون نداشتم و از همه جام داشت خون میومد
سانا : اعترافات کن که با که جئون رو دوست داری
_ من ... جئون ... رو ... دوست ... ندارم....
تهیونگ داشت بهم نگاه میکرد
سانا : ای دروغگو
سانا دستور داد دردناک ترین شلاق لو بهم بزنه
و اون شلاق کار منو برای همیشه تموم کرد :)
ادامه دارد ...
بنظرتون پدرخوانده دستور اعدام رو داده ؟ یا سانا بدجنسه؟
اصلا آیلین مرده ؟ نمیدونم 🥲
۱۰ لایک ، ۱۰ کامنت
فصل ۱ تموم شد
#جونگ_کوک
#عشق_غیر_منتظره
#حمایت
last part ( p7)
سانا : خودمون دیدیم تو جئون رو توی بار بوس.یدی
_ من مست بودم
سانا : معلومه که ازش خوشت میاد
_ اینطور نیست ، من به پدر خیانت نمیکنم
سانا : ولی کردی ، امروز عصر اعدام میشی
_ چییییییییییییییییی؟ من دوستتم سانا ، من به وایل خیانت نمیکنم
سانا : من نمیتونم کاری کنم ، این دستور پدر خوانده بود
_ امکان نداره ، اون منو بزرگ کرده ، چرا باید اعدامم کنه ؟
سانا : چون تو بهش پشت کردی
_ گوش کن
که دیدم رفت ، و زدم زیر گریه ، آخه چرا من ؟ یعنی درست میگه ؟ پدر خوانده گفته ؟ امکان نداره ، وایسا ، اون دیگه کیه
_ توکی هستی ؟
ماسکشو در اورد
_ تهیونگگگ
و رفتم بغلش کردم
_ دلم برات تنگ شده بود
× منم همین طور
و منو بوسید >3
× باید از اینجا بری بیرون
_ نه ، باید قبلش با پدر خوانده حرف بزنم
× وقت نداریم بیا
که دیدیم سانا اینجاست
سانا : تهیونگ تو به ما خیانت کردی
_ اون تقصیری نداره
سانا : موقع اعدامش به تو هم ۱۰۰ شلاق میزنم
×من رو بجای اون بکش
_ نه
سانا : کافیه ، دیگه وقتشه
نگهبانا اومدن تو و مارو دسگیر کردن و بردنمون حیاط ، و دست هامو با طناب بستن و بلندم کردن ، روی هوا بودم و شروع کردن به شلاق زدن به منو ته
تهیونگ از درد نمیتونست چشماشو باز کنه ، منم دیگه جون نداشتم و از همه جام داشت خون میومد
سانا : اعترافات کن که با که جئون رو دوست داری
_ من ... جئون ... رو ... دوست ... ندارم....
تهیونگ داشت بهم نگاه میکرد
سانا : ای دروغگو
سانا دستور داد دردناک ترین شلاق لو بهم بزنه
و اون شلاق کار منو برای همیشه تموم کرد :)
ادامه دارد ...
بنظرتون پدرخوانده دستور اعدام رو داده ؟ یا سانا بدجنسه؟
اصلا آیلین مرده ؟ نمیدونم 🥲
۱۰ لایک ، ۱۰ کامنت
فصل ۱ تموم شد
#جونگ_کوک
#عشق_غیر_منتظره
#حمایت
۲۰.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.