عشق اجباری

عشق اجباری

ا.ت ویو
از اتاق پدرم اومدم بیرون تقريبا ساعت ۳بود امروز کار زیادی نداشتم بعد تموم کردن کارام به میا زنگ زدم

میا:چطوری خری

ا.ت خوبم گاوی میگم امروز وقت داری بریم بار

میا: آره وقت دارم منم حوصلم سر رفته میریم یه هوای تازه می‌کنیم

ا.ت: پس نیم ساعت دیگه آماده باش

ا.ت ویو
بعد قط کردن گوشی دویدم سمت ماشین رفتم خونه و آماده شدم بعد رفتم دنبال میا رسیدیم بع بار و پیاده شدیم همه جا بوی الکل و سیگار بود یه جا انتخاب کردیم رفتیم و نشستیم بعد نیم ساعت یه دستی روی رونای لختم حس کردم
(علامت مرده # )

#:هی خوشگله میای امشبو خوش بگذرونیم؟

ا.ت:چی میگی گمشو اونور

#چرا نمیخوای قول میدم بهت زیادی خوش بگذره

ا.ت ویو
هرکاری میکردیم نمی‌رفت خیلی رو مخ بود داشتم کم کم ازش میترسیدم یهو یکی یقشو گرفت. بلندش کرد

ا.ت:ج.جونگ کوک؟

جونگ کوک:هی حوس مردن کردی چرا مزاحم بقیه میشی

..آقای ج...جئون

جونگ کوک:ها چیه بزن بچاک تا نزدم نکشتمت زووود

#چشم و فرار کرد

جونگ کوک:تو اینجا چیکار میکنی ها؟

ا.ت:یه کاری باید از تو اجازه بگیرم

جونگ کوک:هه پوزخند تو واسه اینکارا زیادی بچه ای پاشو برو خونت

ا.ت:نمیرم چیکار میخوای بکنی؟

جونگ کوک دستشو گرفت و کشون کشون بردش تو ماشین

ا.ت: ولم کنننن مگه کری نمیشنوی میگم ولم کن

ا.ت ویو
انگار کر شده بود اصلا به حرفام توجه نمیکرد

کوک:رسیدیم پیاده دشو (جونگ کوک ات برده خونش)
ا.ت بدون هیچ حرفی پیاده شد

ا.ت:من اومدمممم

م.ت:خوش اومدی برو زود آماده شو ک دیر شده

ا.ت:هوووف باشه رفتم بالا یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم یه لباس پوشیدم یه ارایش سبک هم کردم و رفتم بیرون

پ.ت:خب آماده شدین بریم

رفتیم اونجاو در زدیم ک....

سلام کیوتا امیدوارم خوشتون بیاد حمایت فراموش نشه تا پارت بعد بایییی👋💜
دیدگاه ها (۱)

لباس ا.ت برای مهمونی

عشق اجباری آقای جئون درو باز کرد آقای جئون:خوش اومدین بفرمای...

عشق اجباری پ.ت:جونگ کوک پسرم از خودت بگو چند سالتهجونگ کوک:م...

عشق اجباری ا.ت ویوصب با صدای مامانم از خواب بیدار شدم (علامت...

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط