عشق اجباری

عشق اجباری

ا.ت ویو
صب با صدای مامانم از خواب بیدار شدم (علامت مامان ا.ت م.ت)

م.ت:ا‌ااا.ت دخترم بیدار شو کلی کار داریم

ا‌.ت مامان ولم کن خوابم میاد امروز تعطیله

م.ت بیدار شو امروز مهمون داریم بابات آقای جئون رو دعوت کرده

با این حرف مامانم از جام پریدم
ا.ت چ.چی اون مگه دشمن بابا نبود؟

م.ت آره ولی الان میخوان این دشمنی تموم کنن و امروز بابات به اینجا دعوتشون کرده توهم زود آماده شو

ا‌.ت باشه مامان
بیدار شدم زود آماده شدم و رفتم پایین شب شده بود به زودی میرسیدن تو این فکرا بودم ک زنگ خونه به صدا در اومد بابام جلو رفت مامانم پشت سرش منم پشت سر مامانم بابام‌درو باز کرد (علامت بابای ا.ت پ.ت)

پ.ت:خوش اومدین بفرمایید داخل

آقایی جئون:ممنون آقای جانگ

بعد اومدنشون سلام احوالپرسی کردیم اون پسره اسمش چی بود ها جونگ کوک حس خوبی بهش نداشتم نگاه های عجیب بی بهم می‌کرد خودمو بیخیال گرفتم که بابام گفت

پ.ت:جونگ کوک پسرم......

‌‌‌‌

سلام دوستان یه فیک جدید شروع کردم امیدوارم خوشتون بیاد حمایت فراموش نشهههه🤗💜💫
دیدگاه ها (۱)

عشق اجباری پ.ت:جونگ کوک پسرم از خودت بگو چند سالتهجونگ کوک:م...

عشق اجباری ا.ت ویو از اتاق پدرم اومدم بیرون تقريبا ساعت ۳بود...

وقتی داداشتن و تو پریود شدی اوناهم میدونننامجون :ا.ت چیزی شد...

سناریو بی تی اس وقتی مافیان و عاشقت شدن ولی تو از دستشون فرا...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

3#پارتی#استری‌کیدز#سونگمینپارت:3موضوع:«وقتی حامله ایی(یک ماه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط