خورشید در روبروی ماه ایستاد لبخندی زد

خورشید در روبروی ماه ایستاد لبخندی زد
و گفت : من تورا از دور مینگریستم و همان
مانند به تو میتابیدم اما از خیالاتم ماه
در جوابش گفت، ای خورشید من دوس
داشتن به خیال کردن نیست
به تابیدنو نگاه کردن نیست ،
من تورا در قلبم حس میکنم با اینکه تو
از من مانند یک رود بزرگ فاصله داری ؛!
https://wisgoon.com/zxcvs
دیدگاه ها (۴)

ان چشمانت مرا زنده مگر کرد ای پرستش گاه من؛ https://wisgoon....

نبضِ من ‌، لابه‌لای نفس های تو میزنه https://wisgoon.com/zxc...

p3بدون در زدن واردش شدم که با عصبانیت برگشت سمتمکوک. بهت در ...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۶#

میان عشق و درد---پارت هفتم:تهیونگ داشت چمدونش رو می‌بست و یو...

Royal Veil — Part 13 : بعدازظهر تا شب (قبل از شام)بعدازظهر، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط