Part 19
Part 19
deep wound = زخم عمیق
درسته
جونگکوک خودش فهمیده بود
فلش بک ۱۰ دقیقه بعد :
یکی در زد
+ تویی جونگکوک؟
_درو باز کن
یکم لایه درو باز کردی
و نوار بهداشتی رو از دستش گرفتی
کارت که تموم شد اومدی بیرون
+ممنون
_بهتری؟
+به لطف تو
_لباس جدید نمیخوای؟ ، اگه نیاز داری بگو (منظورش لباس زیره)
+نه مرسی
_امروز استراحت کن
+.......
جونگکوک چند قدم برداشت و به سمتت اومد
دستتو گرفت و روی تخت خوابوندت
+یااا چیکار میکنی ؟
_امشبو همینجا بمون ، من ازت مراقبت میکنم
+لازم نیست من نیاز به مراقبت ندارم
_عه؟ اوکی پس امشبو اینجا میمونی و منم ازت مراقبت میکنم
+یااا نمی فه.....
ادامه ی حرفت با برخورد چیزی با لبات قطع شد
جونگکوک تورو بوسیده بود
باید باهاش همکاری میکردی یا پسش میزدی؟
نمیدونستی چرا ولی عشق جونگکوکو باور نداشتی
شایدم باور داشتی ولی نمیخواستی قبول کنی
همراهیش نمیکردی ولی پسشم نزدی
بعد از حدوداً چند دقیقه جونگکوک خودشو برد عقب
_اوممم خوشمزن
+چی؟چی خوشمزس؟
_لبات
با این حرفش ساکت شدی
_ا/ت م....
+جونگکوک من قبلنم بهت گفتم نباید عاشق من بشی
_هزار بار دیگه هم که بگی من از عشق تو دست نمیکشم
+تو از گذشته ی من خبر نداری ، مطمئنم اگه همه چیو کامل دربارم بدونی دیگه ازم خوشت نمیاد
_میخوای دزد باش میخوای خلافکار باش میخوای روباه باش میخوای پری دریایی باش میخوای قدرت ماورایی داشته باش
هرچی باشی من بازم عاشقتم
چرا احساس میکردی با این حرفای جونگکوک ضربان قلبت میره بالا؟
ولی نه تو به خودت قول داده بودی یه این زودیا دیگه.....
تو همین فکرها بودی که با برخورد شئ خُنَکی به گردنت ناخواسته هینی کشیدی
سرتو به طرف آیینه چرخوندی
جونگکوک داشت برات گردنبند میبست
نگاهش کردی و جونگکوک عقب رفت
روبه روی آیینه ایستادی و گردنبند و نگاهش کردی
واقعا خیلی خیلی قشنگ بود
+قشنگه
_نه فقط تو گردن تو قشنگه
نگاهش کردی
+الان داری مخمو میزنی؟
_اوممم اینم میشه ، ولی این یه حقیقت بود
+(خنده)
+خوابم میاد
_واقعا؟منم همینطور پس بیا بخوابیم
+آره حتما میام بغل تو میخوابم
_چه ایرادی داره؟
یکم مکث کردی و بعد گفتی
+تنها؟
_نه خانم لی هم میگم بیاد
+مسخره
_(خنده)
_پس اینجا میخوابی دیگه؟
+نه کی گفته
_همون سیبیل کُلُفته
+پس به همون سیبیل کُلُفته بگو بیاد پیشت بخوابه
_نه من فقط تورو میخام
+نه بابا؟؟!!! چه کم توقع
_میای بغلم یا نه؟
+خودت چی فکر میکنی ؟
_فکر میکنم نمیای
+زدی تو خال
_اوکی پس خودم به زور میبرمت
اومد سمتت و........
deep wound = زخم عمیق
درسته
جونگکوک خودش فهمیده بود
فلش بک ۱۰ دقیقه بعد :
یکی در زد
+ تویی جونگکوک؟
_درو باز کن
یکم لایه درو باز کردی
و نوار بهداشتی رو از دستش گرفتی
کارت که تموم شد اومدی بیرون
+ممنون
_بهتری؟
+به لطف تو
_لباس جدید نمیخوای؟ ، اگه نیاز داری بگو (منظورش لباس زیره)
+نه مرسی
_امروز استراحت کن
+.......
جونگکوک چند قدم برداشت و به سمتت اومد
دستتو گرفت و روی تخت خوابوندت
+یااا چیکار میکنی ؟
_امشبو همینجا بمون ، من ازت مراقبت میکنم
+لازم نیست من نیاز به مراقبت ندارم
_عه؟ اوکی پس امشبو اینجا میمونی و منم ازت مراقبت میکنم
+یااا نمی فه.....
ادامه ی حرفت با برخورد چیزی با لبات قطع شد
جونگکوک تورو بوسیده بود
باید باهاش همکاری میکردی یا پسش میزدی؟
نمیدونستی چرا ولی عشق جونگکوکو باور نداشتی
شایدم باور داشتی ولی نمیخواستی قبول کنی
همراهیش نمیکردی ولی پسشم نزدی
بعد از حدوداً چند دقیقه جونگکوک خودشو برد عقب
_اوممم خوشمزن
+چی؟چی خوشمزس؟
_لبات
با این حرفش ساکت شدی
_ا/ت م....
+جونگکوک من قبلنم بهت گفتم نباید عاشق من بشی
_هزار بار دیگه هم که بگی من از عشق تو دست نمیکشم
+تو از گذشته ی من خبر نداری ، مطمئنم اگه همه چیو کامل دربارم بدونی دیگه ازم خوشت نمیاد
_میخوای دزد باش میخوای خلافکار باش میخوای روباه باش میخوای پری دریایی باش میخوای قدرت ماورایی داشته باش
هرچی باشی من بازم عاشقتم
چرا احساس میکردی با این حرفای جونگکوک ضربان قلبت میره بالا؟
ولی نه تو به خودت قول داده بودی یه این زودیا دیگه.....
تو همین فکرها بودی که با برخورد شئ خُنَکی به گردنت ناخواسته هینی کشیدی
سرتو به طرف آیینه چرخوندی
جونگکوک داشت برات گردنبند میبست
نگاهش کردی و جونگکوک عقب رفت
روبه روی آیینه ایستادی و گردنبند و نگاهش کردی
واقعا خیلی خیلی قشنگ بود
+قشنگه
_نه فقط تو گردن تو قشنگه
نگاهش کردی
+الان داری مخمو میزنی؟
_اوممم اینم میشه ، ولی این یه حقیقت بود
+(خنده)
+خوابم میاد
_واقعا؟منم همینطور پس بیا بخوابیم
+آره حتما میام بغل تو میخوابم
_چه ایرادی داره؟
یکم مکث کردی و بعد گفتی
+تنها؟
_نه خانم لی هم میگم بیاد
+مسخره
_(خنده)
_پس اینجا میخوابی دیگه؟
+نه کی گفته
_همون سیبیل کُلُفته
+پس به همون سیبیل کُلُفته بگو بیاد پیشت بخوابه
_نه من فقط تورو میخام
+نه بابا؟؟!!! چه کم توقع
_میای بغلم یا نه؟
+خودت چی فکر میکنی ؟
_فکر میکنم نمیای
+زدی تو خال
_اوکی پس خودم به زور میبرمت
اومد سمتت و........
۱۰۶.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.