روسریبازکنوپیرهنترابتکان

#روسری_باز_کن_و_پیرهنت_را_بتکان
باغ گیلاس و هلوی بدنت را بتکان

چقدَر شعرِ قشنگ از دهنت می بارد
غزلی تازه بیاور دهنَت را بتکان

کوچه از بوی خداحافظی ات لبریز است
ناگهانی برس و آمدنت را بتکان

شب شعری ست در این شهر که جایت خالی ست
میوه های تَرِ باغ سخنت را بتکان

دست در وسوسه ی چیدن سیب است و انار
ای تو در معرض تاراج ،تنت را بتکان




#محمددارایی🎀
دیدگاه ها (۲)

دیر گاهی‌ست در این تنهایی، رنگ خاموشی، در طرح لب است بانگی ا...

"چیزی نیست" کلمه ایست، که آن را میگوییم...وقتی که درونمان ،ل...

غم رسید و دل گرفت و حال هم پشت سرشمن شکستم دل شکست و بال هم ...

من را نگاه کن که دلم شعله‌ور شود بگذار در من این هیجان بیشتر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط