My fucking life/part:11🍾
My fucking life/part:11🍾
کوک:مگه چیه بیب...؟بچه رو دوتایی بزرگ میکنیم...اما قضیه ازدواج...
ات:بسسس کننن...منظورم این نیست...گفتم مامان و بابام...(اولش عصبی و بعدش گریه)
کوک:یااا...اکی فهمیدم منظورت چیه...گفتم حلش میکنم...ته هم کمکم میکنه
ته:چچی؟...اره اره من کمک میکنم
ات:چیکار میخواید بکنید؟؟(با گریه)
کوک:اگه قول بدی گریه نکنی خودم حلش میکنم(اشکارو پاک میکنه)
ات:...باشه...
کوک:ته برو بیرون میخوایم لباسامو رو بپوشیم...
ته:اهااا...باشه
راوی:کوک لباس هاش رو میپوشه و بعد میاد ات رو نوازش میکنه و دونه به دونه لباس های ات رو میپوشونه و بعد میره بیرون...
ته:هییی کوک...میفهمی داری چیکار میکنی؟(با عصبانیت)
کوک:اره میدونم
ته:خل شدییی؟با یه دختر رابطه داشتی؟اونم یه آرمی؟؟
کوک:من دوستش دارم ته...
ته:دوستش داریی...از کی؟
کوک:از بعد کنسرت...دوستش دارم درکم کن لطفا...
ته:کوک به عواقبش فکر کردی؟شاید کمپانی اخراجت کنن...شاید کلی هیت بگیری...شاید فن هامون رو از دست بدیم...شاید...
کوک:بس کن...من به همه ی عواقبش فکر کردم...نگران نباش ته
ته:خب پس...با بقیه اعضا مشورت کن...یعنی فقط بهشون خبر بده که با یه دختری...ایرانی...بهشون بگو...بهشون بگو دوستش داری...بگو باهاش رابطه هم داشتی...
کوک:یاااا میخوای ازشون اجازه بگیرم؟
ته:نه...فقط بهشون خبر بده بگو من دوستش دارم...نظر اونا بستگی به خودت و حرفات داره...نمیگم که ازشون اجازه بگیر...فقط بهشون خبر بده
کوک:باشه...باشه..
ته:برای مادر و پدر این دختر...
کوک:نگران نباش من حواسم هست...
ته:نقشه چیه؟
کوک:فردا با هیونگا قرار بزار بیان اینجا و بهشون همه چیو میگم و نقشه رو هم میگم...
ته:اکی...
کوک:مگه چیه بیب...؟بچه رو دوتایی بزرگ میکنیم...اما قضیه ازدواج...
ات:بسسس کننن...منظورم این نیست...گفتم مامان و بابام...(اولش عصبی و بعدش گریه)
کوک:یااا...اکی فهمیدم منظورت چیه...گفتم حلش میکنم...ته هم کمکم میکنه
ته:چچی؟...اره اره من کمک میکنم
ات:چیکار میخواید بکنید؟؟(با گریه)
کوک:اگه قول بدی گریه نکنی خودم حلش میکنم(اشکارو پاک میکنه)
ات:...باشه...
کوک:ته برو بیرون میخوایم لباسامو رو بپوشیم...
ته:اهااا...باشه
راوی:کوک لباس هاش رو میپوشه و بعد میاد ات رو نوازش میکنه و دونه به دونه لباس های ات رو میپوشونه و بعد میره بیرون...
ته:هییی کوک...میفهمی داری چیکار میکنی؟(با عصبانیت)
کوک:اره میدونم
ته:خل شدییی؟با یه دختر رابطه داشتی؟اونم یه آرمی؟؟
کوک:من دوستش دارم ته...
ته:دوستش داریی...از کی؟
کوک:از بعد کنسرت...دوستش دارم درکم کن لطفا...
ته:کوک به عواقبش فکر کردی؟شاید کمپانی اخراجت کنن...شاید کلی هیت بگیری...شاید فن هامون رو از دست بدیم...شاید...
کوک:بس کن...من به همه ی عواقبش فکر کردم...نگران نباش ته
ته:خب پس...با بقیه اعضا مشورت کن...یعنی فقط بهشون خبر بده که با یه دختری...ایرانی...بهشون بگو...بهشون بگو دوستش داری...بگو باهاش رابطه هم داشتی...
کوک:یاااا میخوای ازشون اجازه بگیرم؟
ته:نه...فقط بهشون خبر بده بگو من دوستش دارم...نظر اونا بستگی به خودت و حرفات داره...نمیگم که ازشون اجازه بگیر...فقط بهشون خبر بده
کوک:باشه...باشه..
ته:برای مادر و پدر این دختر...
کوک:نگران نباش من حواسم هست...
ته:نقشه چیه؟
کوک:فردا با هیونگا قرار بزار بیان اینجا و بهشون همه چیو میگم و نقشه رو هم میگم...
ته:اکی...
۱.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.