اسم عشق یک مافیا
پارت ۶۹
ویو رونا: صبح زود بلند شدم بعد یک دوش ۱ ساعته حاضر شدم
به سمت پایین رفتم همه برای صبحونه نشسته بودن بعد از صبح بخیر
و نشستم و یکم صبحونه خوردم
پارک: بچهها امروز مهمون داریم که شریک های من هستن پس همه ساعت
۶ حاضر باشید ...
بچهها: چشم ....
بچهها احترام خاصی برای پارک قائل بودن هیچوقت سعی ناراحت کردنش
نداشتن
رونا بعد از یکم صحبت با بقیه به سمت اتاقش رفت و یکم خوابید ولی زمان
از دستش در رفت و ساعت ۳ عصر بلند شد سریع به سمت کمدش رفت و
حاضر شد یکم آرایش کرد لباس پوشید که همه این کارا ۲ ساعت زمان برد
به سمت طبقه پایین رفت هان و سوجون حاضر شده بودند
رونا: سلام
هان و سوجون: سلام
هان : از صبح داخل اتاقت کپک نزدی
رونا : خواب بودم فضول
سوجون: اوهه مگه چه خبر این همه مدت خواب
رونا: دلم خواست..... به شما چه
بعد از یکم بحث خنده کم کم مهمون ها هم اومدن یکی یکی نشستن و معلومه
که جئون هم به عنوان شریک اومده بود.و همه نشسته بودن که الکس هم اومد
هان و سوجون: آقای نچسب هم اومد ( زیر لب)
الکس: سلام.... خوبید
هان و سوجون: سلام ( پوکر)
الکس: آقای پارک سلام
پارک: خوش اومدی
الکس: ممنون.......رونا نیست
پارک : چرا الان میاد
رونا: .................
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.