اسم عشق یک مافیا
اسم عشق یک مافیا
پارت ۷۰
رونا: سلام
الکس: از دیدنت خوشحال شدم
رونا: همچنین
سوجون: رونا بیا پیش ما بشین
رونا خواست حرفی بزنه که یهو هان بلند شد و رونا وسط خودش
سوجون نشوند و در گوشش گفت
هان: ازش فاصله بگیر
سوجون: هان راست میگه
رونا: باشه
الکس: چرا اینقدر غیرتی هستید....ما که چند ساله هم می شناسیم
پارک: ببخشید.... ولی پسرا یکم رو رونا حساس هستن
الکس ؛ اوه
ویو جونگ کوک: وقتی به مهمونی آقای پارک رفتم اصلا رونا رو ندیدم ولی یه پسره بود خیلی رو مخ بود آقای الکس مثلاً اسمش بود پسر رو مخ
همه اش از رونا می پرسید.....هان و سوجون....داد می زدن
که از این پسره خوششون نمیاد رونا اومد واقعا خوشگل شده بود
وقتی با اون پسره حرف زد عصبی شدم ولی هان خیلی سریع رونا
ازش دور کرد و برد بین خودش سوجون نشوند.....از کار هان واقعا خوشحال
شدم ....سوجون و هان در گوش رونا یک چیزایی می گفتن .... ولی
خدایی از این به بعد با هان اوکی میشم دیگه بهش فحش نمی دم
همه غرق صحبت بودن رونا وسط داداشاش نشسته بود بعد از چند مین
خسته شد و به سمت اتاقش رفت داخل اتاقش بود که در اتاق باز شد و
جونگ کوک داخل در نمایان شد
رونا: اینجا چیکار می کنی....یکی میبینت
جونگ کوک : ........................
یکم سردرد دارم بین هر بار طول میکشه تا بزارمشون ببخشید
پارت ۷۰
رونا: سلام
الکس: از دیدنت خوشحال شدم
رونا: همچنین
سوجون: رونا بیا پیش ما بشین
رونا خواست حرفی بزنه که یهو هان بلند شد و رونا وسط خودش
سوجون نشوند و در گوشش گفت
هان: ازش فاصله بگیر
سوجون: هان راست میگه
رونا: باشه
الکس: چرا اینقدر غیرتی هستید....ما که چند ساله هم می شناسیم
پارک: ببخشید.... ولی پسرا یکم رو رونا حساس هستن
الکس ؛ اوه
ویو جونگ کوک: وقتی به مهمونی آقای پارک رفتم اصلا رونا رو ندیدم ولی یه پسره بود خیلی رو مخ بود آقای الکس مثلاً اسمش بود پسر رو مخ
همه اش از رونا می پرسید.....هان و سوجون....داد می زدن
که از این پسره خوششون نمیاد رونا اومد واقعا خوشگل شده بود
وقتی با اون پسره حرف زد عصبی شدم ولی هان خیلی سریع رونا
ازش دور کرد و برد بین خودش سوجون نشوند.....از کار هان واقعا خوشحال
شدم ....سوجون و هان در گوش رونا یک چیزایی می گفتن .... ولی
خدایی از این به بعد با هان اوکی میشم دیگه بهش فحش نمی دم
همه غرق صحبت بودن رونا وسط داداشاش نشسته بود بعد از چند مین
خسته شد و به سمت اتاقش رفت داخل اتاقش بود که در اتاق باز شد و
جونگ کوک داخل در نمایان شد
رونا: اینجا چیکار می کنی....یکی میبینت
جونگ کوک : ........................
یکم سردرد دارم بین هر بار طول میکشه تا بزارمشون ببخشید
- ۱۱.۸k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط